محتشم کاشانی:آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی امشب افکند به سویم نظر معشوقی
❈۱❈
آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی
امشب افکند به سویم نظر معشوقی
امشب از چشم سیه چاشنی غمزه فشاند
که نظر کرد به سویم ز سر معشوقی
❈۲❈
امشب از پای فتادم که پیاپی میکرد
در دل من گذر از رهگذر معشوقی
امشب از من حرکت رفت که بیش از همه شب
یافتم در حرکاتش اثر معشوقی
❈۳❈
از کمر بستنش امروز یقین شد که حریف
بهر من بسته به دقت کمر معشوقی
نوبر باغ جمالست که پیدا شده است
از نهال قد آن گل ثمر معشوقی
❈۴❈
...
زنده مانم چو در آمدز در معشوقی
محتشم مژده که پیک نظر آزادیست
به دل از مصر جمالش خبر معشوقی
کامنت ها