گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی جهان بیک نفس از آه من سیاه کنی

❈۱❈
چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی جهان بیک نفس از آه من سیاه کنی
ز بزم میروی افتان و سر گران حالا به راه تا سر دوش که تکیه‌گاه کنی
❈۲❈
به رخصت تو مفید نمی‌شود چشمت که عالمی بستان و یک نگاه کنی
نگاه دم به دمت بس خوش است و خوش‌تر از آن عزیز کرده نگاهی که گاه‌گاه کنی
❈۳❈
شکسته طرف کله می‌رسی و می‌رسدت که ناز بر همه خوبان کج کلاه کنی
ملوک حسن سپاه تواند اما تو نه آن شهی که تفاخر به این سپاه کنی
❈۴❈
چرا من این همه بر درگه تو داد کنم اگر تو گوش به فریاد دادخواه کنی
تو گرم ناشده برقی و برق خرمن سوز شوی چو گرم چه با جان این گیاه کنی
❈۵❈
به پیش بخشش او محتشم چه بنماید اگر تو تا دم صبح جزا گناه کنی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۸۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها