محتشم کاشانی:دل خود رای مرا برده گل خودروئی ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی
❈۱❈
دل خود رای مرا برده گل خودروئی
ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی
طفل نو سلسلهای شوخ تنگ حوصلهای
شاه دیوانه و شی ماه مشوش موئی
❈۲❈
سر و کارم به غزالیست کزاغیار مدام
میکند روکش مردم به یک آدم روئی
دیده پرنور شود نرگس نابینا را
گر به گلشن رسد از پیرهن او بوئی
❈۳❈
گوش بر بد سخنم کی منهی امروز ای گل
خورده بر گوش تو گویا سخن بدگوئی
چند سویت نگرم عشوهٔ چشمی بنما
عشوهٔ چشم نباشد گره ابروئی
❈۴❈
عشوهٔ غلب شده بر محتشم آری چکند
ناتوانی چنین خصم قوی بازوئی
کامنت ها