گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست سر نیاز به فتراک بدگمانی بست

❈۱❈
چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست سر نیاز به فتراک بدگمانی بست
به دست جور چو داد از شکست عهد عنان به یاد طاقت ما عهد هم عنانی بست
❈۲❈
به بحر هجر چو لشگر شکست کشتی جان اجل ز مرحمت احرام بادبانی بست
ز پای گرگ طمع دست حرص بند گشود چو ناز او کمر سعی در شبانی بست
❈۳❈
تو از طلب به همین باش و لب مبند که یار زبان یک از پی ارنی ولن ترانی بست
تو ای سوار که بردی قرار و طاقت ما بیا که دزد هوس دست پاسبانی بست
❈۴❈
به روی من تو در مرگ نیز بگشائی اگر توان در تقدیر آسمانی بست
کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی شوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست
❈۵❈
رقیب بار سکون بر در تو گو بگشا که محتشم ز میان رخت کامرانی بست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی
2015-06-19T16:51:20
دگر چه کس به بی وفایی او آید چون/که بخت مرگ مرا وقت زندگانی بست
محسن اصلانی
2016-12-01T20:00:07
از این شعر یک چلیپای بسیار زیبا توسط مرحوم استاد فتحعلی واشقانی فراهانی نوشته شده است که سرشار از زیبایی بوده و بر زیبای این شعر دوچندان افزوده است.
حسین معتقدی
2018-05-23T19:00:04
به بحر هجرچولنگرشکست کشتی جان صحیح است واشتباها لشکردرج شده لطفا"اصلاح فرمایید