عثمان مختاری:کزین روی ارژنگ آمد به پیش وزین روی هیتال با فیل خویش
❈۱❈
کزین روی ارژنگ آمد به پیش
وزین روی هیتال با فیل خویش
دو لشکر برابر دگر صف زدند
غو پیل بر شد به چرخ بلند
❈۲❈
جهانرا تو گفتی سیاهی گرفت
سیاهی بر مه به ماهی گرفت
به پیش سپه پیلبانان شدند
بکردند حصنی ز پیلان بلند
❈۳❈
ز نعل ستوران زمین گشت چاک
شد انباشته چشمه خور ز خاک
ز پیش سپه هندوئی چون هیون
بکف بر یکی نیزه ای چون ستون
❈۴❈
درآمد به میدان برخواست گرد
هم آورد خود خواست اندر نبرد
ز لشکرگه شاه هیتال تیز
یکی گرد با تیغ و کوپال نیز
❈۵❈
به میدان او رفت و برخاست گرد
برآمد بگیر و بدار نبرد
دو پر دل ابر هم زدند از ستیز
بزد مرد ارژنگ رخ در کویز
❈۶❈
دو لشکر خروشان چو دریا شدند
زمین و فلک زیر و بالا شدند
چو نصوح دید آن برانگیخت فیل
خروشان درآمد چو دریای نیل
❈۷❈
برآورد ژوبین تیزاب دار
بزد بر جگرگاه مرد سوار
چنان زدش زوبین کزو درگذشت
ز پا تن ببرد پای از سر گذشت
❈۸❈
از آن هر دو لشکر برآمد خروش
غو نای برد از سر مرد هوش
ز گردان هیتال مردی دگر
چو آمد زمان وی آمد بسر
❈۹❈
به ژوبین ورا نیز افکند خوار
غو نای بر شد به چرخ چهار
یکی دیگر آمد به میدان دلیر
ز بالا ورا نیز آورد زیر
❈۱۰❈
به ژوبین دو شش مرد هیتال شاه
بیفکند بصوح بر خاک راه
جهان گشت در چشم هیتال تار
چه دید آنچنان دست ضرب سوار
❈۱۱❈
همی خواست برگردد از رزمگاه
کز آن دشت برخاست گرد سپاه
ز سر تا به پا بود پوشیده زرد
سواری برون آمد از تیره گرد
❈۱۲❈
برخ برقع و تیغ هندی بدست
چو آمد سر ره به نصوح بست
کامنت ها