عثمان مختاری:چو رستم برفت از در شاه نو بشد باغ ایران پر از خارخو
❈۱❈
چو رستم برفت از در شاه نو
بشد باغ ایران پر از خارخو
پس آگاهی آمد به لهراسپ شاه
که شد کشته جهن سرافرازگاه
❈۲❈
بدست ستمکاره ارجاسپ شاه
برفتست زین روی لهراسپ شاه
چنان جهن را کشت از کار چیست
بپرسید لهراسپ ارجاسپ کیست
❈۳❈
بگفتا که ای شهریار جهان
که شد آشکارا چنین از نهان
مگر شیده را بود در روزگار
یکی پور ارجاسپ شاهوار
❈۴❈
میان ددی جهن یل کینه خواست
جهان را شد از کینه از حب راست
سه جنگ گران شد میان شان بدشت
دو بهر سپه سوی ارجاسپ گشت
❈۵❈
به جنگ سوم در سر آفتاب
سر بخت جهن اندر آمد بخواب
بریدند ترکان چینی سرش
فکندند بر خاک و خون پیکرش
❈۶❈
شد آن یادگار یل افراسیاب
کنون چون که بیدار گشته ز خواب
یکی قلعه از روی افکنده پی
ابا نامداران فرخنده پی
❈۷❈
به توران در آن روی آهن نماند
کزین باره بر باره کین نراند
پی باره از روی و آهن کنند
که در قلعه روی مسکن کنند
❈۸❈
بدانگه که آن قلعه بنیاد کرد
چو روبان درش نام آباد کرد
چو پردازد ازباره آهنین
نهند از برباره بادزین
❈۹❈
پی کین توران به ایران کشد
سپه سوی شاه دلیران کشد
چو بشنید لهراسپ ترسید سخت
بلرزید بر خود چه شاخ درخت
❈۱۰❈
طلایه فرستاد بر سوی راه
که گر آید از راه توران سپاه
از آن آگهی پیش شاه آورند
مبادا که ترکان سپاه آورند
❈۱۱❈
پس آگاهی آمد به ارجاسپ شاه
که بنشست در بلخ لهراسپ شاه
تهمتن بشد سوی خاور زمین
تهی ماند ایران ز گرد گزین
❈۱۲❈
سپاهی ز ترکان فراهم کشید
کاز گردشان شد جهان ناپدید
زچین و ز خلخ طلب کرد مرد
بایران زکین رای آهنگ کرد
❈۱۳❈
یکی دیو بد پور فولادوند
دلیر و سرافراز و بالا بلند
کامنت ها