عثمان مختاری:دلاور برون راند آن فیل زود خروشان وجوشان بیامد چه دود
❈۱❈
دلاور برون راند آن فیل زود
خروشان وجوشان بیامد چه دود
به فرهنگ بربست راه ستیز
به کف داشت از کینه ساطور تیز
❈۲❈
به فرهنگ گفتن که اندر نبرد
ندیدی هنرهای مردان مرد
نمودی به مردان ما دستبرد
ولی کس ز من گوی مردی نبرد
❈۳❈
به من در جهان کس هم آورد نیست
بمغرب زمین کس چه من مرد نیست
کنم پیکرت رابساطور نرم
که من چون پلنگم توئی همچو غرم
❈۴❈
بدو گفت فرهنگ کای پرگزاف
ز مردان نه نیکوست آئین لاف
من امروز بینم یکی مرگ تو
بکوبم بگرز گران ترک تو
❈۵❈
بگفت این و زی رزم آورد روی
برآمد ز گردان یکی های هوی
یکی تیر برداشت پیکان سترک
بزد بر بر زنده پیل بزرگ
❈۶❈
نشد تیر بر فیل او کارگر
که بودی در آهن ز پا تا به سر
برافراخت زرفام ساطور کین
خروشان و بر ابرو افکنده چین
❈۷❈
درآمد خروشان بتنگ اندرش
برافروخت به ساطور و زد بر سرش
زمن گفت مانا که برگشت بخت
زمن بخت خواهد بپرداخت رخت
❈۸❈
بگفت این و یکباره جنگ آورید
مر این مغربی را بچنگ آورید
کامنت ها