گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:شخصی امامت میکردو خواند اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً مگر از رؤساء عرب یکی حاضر بو...

شخصی امامت میکردو خواند اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً مگر از رؤساء عرب یکی حاضر بود یکی سیلی محکم وی را فرو کوفت، در رکعت دیگر خواند وَمِنَ الْاَعْرَابِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ آن عرب گفت اَلْصَّفْعُ اَصْلَحَکَ هر دم سیلی میخوریم از غیب در هرچ پیش میگیریم بسیلی از آن دور میکنند باز چیزی دیگر پیش میگیریم باز همچنان قیل ماطافة لنا هوالخسفُ والقذفِ و قیل قطعُ الاوصال ایسرُ من قطع الوصال مُراد خسف بدنیا فرو رفتن و از اهل دنیا شدن و القذف از دل بیرون افتادن، همچونک کسی طعامی بخوردو در معدهٔ وی ترش شود و آنرا قی کند اگر آن طعام نترشیدی و قی نکردی جزو آدمی خواست شدن اکنون مُرید نیز چاپلوسی و خدمت میکند تا در دل شیخ گنجایی یابدو العیاذ باللهّ چیزی از مُرید صادر شود شیخ را خوش نیاید و او را از دل بیندازد مثل آن طعام است که خورد و قی کند چنانک آن طعام جزو آدمی خواست شدن و سبب ترشی قی کرد و بیرونش انداخت آن مُرید نیز بمرور ایّام شیخ خواست شدن بسبب حرکت ناخوش از دلش بیرون انداخت. عشق تو منادیی بعالم در داد تادلها را بدست شور و شر داد وآنگه همه را بسوخت و خاکستر کرد وآورد بباد بی نیازی برداد در آن باد بی نیازی ذراّت خاکستر آن دلها رقصانند و نعره زنانند و اگر نه چنیناند پس این خبر را که آورد و هردم این خبر را که تازه میکند و اگر دلها حیات خویش در آن سوختن و باد بردادن نبینند چندین چون رغبت کنند در سوختن آن دلها که در آتش شهوات دنیا سوخته و خاکستر شدند هیچ ایشان را آوازهٔ و رونقی میبینی میشنوی: لَقَدْ عَلِمْتُ وَمَا الْاِسْرَافُ منْ خُلُقِیْ اَنَّ الَّذی هُوَ رزْقِیْ سَوْفَ یَأتِیْنِیْ اَسْعی لَهُ فَیُعَنِّیْنِیْ تَطَلُّبُهُ وَلَوْ جَلَسْتُ اَتَانِی لَاُیُعَنِیَّنِیْ بدرستی که من دانستهام قاعدهٔ روزی را و خوی من نیست که بگزافه دوادو کنم و رنج برم من بیضرورت بدرستی که آنچ روزی منست از سیم و از خورش و از پوشش و ازنارِ شهوت چون بنشینم بر من بیاید من چون میدوم در طلب آن روزیها مرا پررنج و مانده و خوار میکند طلب کردن اینها و اگر صبر کنم و بجای خود بنشینم بی رنج و بیخواری آن بر من بیاید زیرا که آن روزی هم طالب منست و او مرا میکشد چون نتوان مرا کشیدن او بیاید چنانک منش نمیتوانم کشیدن من میروم، حاصل سخن اینست که بکاردین مشغول میباش تا دنیا پس تو دَوَد مراد ازین نشستن نشستن است بر کار دین اگرچه میدود چون برای دین میدود اونشسته است و اگرچه نشسته است چون برای دنیا نشسته است او میدود قال علیه السلّم مَن جَعَلَ الهُمُوْمَ هَمّاً وَاَحِداً کَفَاهُ اللّهُ سَائِرَ هُمُوْمِه هر کرا ده غم باشد غم دین را بگیرد حق تعالی آن نه را بی سعی او راست کند. چنانک انبیا در بند نام و نان نبودهاند در بند رضاطلبی حقّ بودهاند نان ایشان بردند و نام ایشان بردند هرکه رضای حقّ طلبند این جهان و آن جهان با پیغامبرانست وهم خوابه اُولئِکَ مَعَ النَّبِیِّنَ وَالصِدِّیْقِیْنَ وَالشُهدّآءَ وَالصَّالِحِیْنَ چه جای اینست بلک با حقّ همنشین است که اَنَا جَلِیْسُ مَنْ ذَکَرَنِیْ اگر حقّ همنشین او نبودی در دل او شوق حقّ نبودی هرگز بوی گل بی گل نباشد هرگز بوی مشک بی مشک نباشد، این سخن را پایان نیست و اگر پایان باشد همچون سخنهای دیگر نباشد مصراع شب رفت و حدیث ما بپایان نرسید، شب و تاریکی این عالم بگذرد ونور این سخن هر دم ظاهرتر باشد چنانک شب عمر انبیا علیهم السلّم بگذشت و نور حدیثشان نگذشت و منقطع نشد ونخواهد شدن. مجنون را گفتند که لیلی را اگر دوست میدارد چه عجب که هر دو طفل بودند و در یک مکتب بودند مجنون گفت این مردمان ابلهاند و اَیُّ مَلِیْحَةٍ لَاتُشْتَهی هیچ مردی باشد که بزنی خوب میل نکند و زن همچنین بلک عشق آنست که غذا و مزهٔ ازو یابد همچنانک دیدار مادر و پدر و برادر و خوشی فرزندو خوشی شهوت و انواع لذّت ازو یابد مجنون مثال شد از آن عاشقان چنانک در نحو زَید و عمرو. گر نقل و کباب و گر می ناب خوری می دانک بخواب در همی آب خوری چون برخیزی ز خواب باشی تشنه سودت نکند آب که در خواب خوری اَلْدُّنْیا کَحُلُمٌ النَّائِمِ دنیا وتنعمّ او همچنانست که کسی درخواب چیزی خورد پس حاجت دنیا وی خواستن همچنانست که کسی درخواب چیزی خواست ودادندش عاقبت چون بیداریست از آنچ در خواب خورد هیچ نفعی نباشد پس در خواب چیزی خواسته باشد و آنرا بوی داده باشند فَکانَ النَّوالُ قَدُرَ الْکَلام.

فایل صوتی فیه ما فیه فصل چهل و هشتم - شخصی امامت میکردو خواند اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کوروش
2022-03-09T09:21:35.3641343
اَلْصَّفْعُ اَصْلَحَکَ من زیاد ترجمه بلد نیستم ولی فکر کنم معنیش اینه که سیلی بزن و درستش کن لطفا بخشای عربی فیه ما فیه رو کسی که بلده ترجمه کنه
آینهٔ صفا
2022-04-12T23:18:54.1386404
به معنی «پس گردنی اصلاح‌ات کرد» است در این وبسایت فیه ما فیه را با ترجمه و اندکی تفسیر میتوانید بخوانید :) پیوند به وبگاه بیرونی
کوروش
2022-06-14T00:25:53.0662926
سپاس دوست گرامی❤
کوروش
2023-07-30T19:52:32.1710319
لَقَدْ عَلِمْتُ وَمَا الْاِسْرَافُ منْ خُلُقِیْ اَنَّ الَّذی هُوَ رزْقِیْ سَوْفَ یَأتِیْنِیْ اَسْعی لَهُ فَیُعَنِّیْنِیْ تَطَلُّبُهُ وَلَوْ جَلَسْتُ اَتَانِی لَاُیُعَنِیَّنِیْ  ترجمه لطفا