مولانا:کشتن آن مرد بر دست حکیم نه پی اومید بود و نه ز بیم
❈۱❈
کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
❈۲❈
آن پسر را کش خضر ببرید حلق
سر آن را در نیابد عام خلق
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
❈۳❈
آنک جان بخشد اگر بکشد رواست
نایبست و دست او دست خداست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
❈۴❈
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد با احد
عاشقان آنگه شراب جان کشند
که به دست خویش خوبانشان کشند
❈۵❈
شاه آن خون از پی شهوت نکرد
تو رها کن بدگمانی و نبرد
تو گمان بردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی
❈۶❈
بهر آنست این ریاضت وین جفا
تا بر آرد کوره از نقره جفا
بهر آنست امتحان نیک و بد
تا بجوشد بر سر آرد زر زبد
❈۷❈
گر نبودی کارش الهام اله
او سگی بودی دراننده نه شاه
پاک بود از شهوت و حرص و هوا
نیک کرد او لیک نیک بد نما
❈۸❈
گر خضر در بحر کشتی را شکست
صد درستی در شکست خضر هست
وهم موسی با همه نور و هنر
شد از آن محجوب تو بی پر مپر
❈۹❈
آن گل سرخست تو خونش مخوان
مست عقلست او تو مجنونش مخوان
گر بدی خون مسلمان کام او
کافرم گر بردمی من نام او
❈۱۰❈
میبلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی
شاه بود و شاه بس آگاه بود
خاص بود و خاصهٔ الله بود
❈۱۱❈
آن کسی را کش چنین شاهی کُشد
سوی بخت و بهترین جاهی کِشد
گر ندیدی سود او در قهر او
کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
❈۱۲❈
بچه میلرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن دم شادکام
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچ در وهمت نیاید آن دهد
❈۱۳❈
تو قیاس از خویش میگیری ولیک
دور دور افتادهای بنگر تو نیک
کامنت ها