گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:سنگها اندر کف بوجهل بود گفت ای احمد بگو این چیست زود

❈۱❈
سنگها اندر کف بوجهل بود گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان چون خبر داری ز راز آسمان
❈۲❈
گفت چون خواهی بگویم آن چه‌هاست یا بگویند آن که ما حقیم و راست
گفت بوجهل این دوم نادرترست گفت آری حق از آن قادرترست
❈۳❈
از میان مشت او هر پاره سنگ در شهادت گفتن آمد بی درنگ
لا اله گفت و الا الله گفت گوهر احمد رسول الله سفت
❈۴❈
چون شنید از سنگها بوجهل این زد ز خشم آن سنگها را بر زمین

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۱۰۶ - اظهار معجزهٔ پیغمبر صلی الله علیه و سلم به سخن آمدن سنگ‌ریزه در دست ابوجهل علیه اللعنه و گواهی دادن سنگ‌ریزه بر حقیت محمد صلی الله علیه و سلم به رسالت او

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

nabavar
2016-05-17T10:19:28
درود آقای شمس الحقپس بنیانگزار بحارالانوار همین جناب بوده و من نمیدانستماین که معجزه ی پیامبر نبود ، شیرینکاری سنگها بود . شاد زی
امین کیخا
2013-10-31T02:51:44
بی درنگ بی کیار و بادرنگ با کیار می شود .
مهدی کاظمی
2018-01-14T11:30:20
ابوجهل سنگ ریزه هایی در دست مخفی کرد و از پیامبر اسلام ص پرسید اگر واقعا فرستاده خدای عزوجل هستی و از اسرار اسمان خبر داری در مشت من چی پنهان شده ؟سنگها اندر کف بوجهل بودگفت ای احمد بگو این چیست زودگر رسولی چیست در مشتم نهانچون خبر داری ز راز آسمانحضرت رسول ص در جواب گفتند میخواهی من بگویم اونها چه هستند یا خود اونها به حقانیت ما گواهی دهند و ابوجهل میگه این مورد دومی خیلی سخت تر و نادر تره و پیامبر هم درجواب گفتند بلی حق تعالی از انچه تو میخواهی قادرتر و تواناتر است گفت چون خواهی بگویم آن چه‌هاستیا بگویند آن که ما حقیم و راستگفت بوجهل این دوم نادرترستگفت آری حق از آن قادرترستدرهمان لحظه در میان مشت ابوجهل هر تکه سنگ بزبان امد و شروع به شهادت دادن کردند و میگفتند نیست خدایی جز خداوند یگانه و گوهر تابناک رسول خدارا اصلاحا تراشید (سُفتن)گفتند از میان مشت او هر پاره سنگدر شهادت گفتن آمد بی درنگلا اله گفت و الا الله گفتگوهر احمد رسول الله سفتابوجهل تا این سخنان رو از سنگ ریزه ها شنید اونهارو از خشم بر زمین پرت کرد و کوبید چون شنید از سنگها بوجهل اینزد ز خشم آن سنگها را بر زمین