مولانا:گفت پیغامبر که دایم بهر پند دو فرشته خوش منادی میکنند
❈۱❈
گفت پیغامبر که دایم بهر پند
دو فرشته خوش منادی میکنند
کای خدایا منفقان را سیر دار
هر درمشان را عوض ده صد هزار
❈۲❈
ای خدایا ممسکان را در جهان
تو مده الا زیان اندر زیان
ای بسا امساک کز انفاق به
مال حق را جز به امر حق مده
❈۳❈
تا عوض یابی تو گنج بیکران
تا نباشی از عداد کافران
کاشتران قربان همیکردند تا
چیره گردد تیغشان بر مصطفی
❈۴❈
امر حق را باز جو از واصلی
امر حق را در نیابد هر دلی
چون غلام یاغیی کو عدل کرد
مال شه بر یاغیان او بذل کرد
❈۵❈
در نبی انذار اهل غفلتست
کان همه انفاقهاشان حسرتست
عدل این یاغی و داداش نزد شاه
چه فزاید دوری و روی سیاه
❈۶❈
سروران مکه در حرب رسول
بودشان قربان به اومید قبول
بهر اینمؤمنهمیگوید ز بیم
در نماز اهد الصراط المستقیم
❈۷❈
آن درم دادن سخی را لایقست
جان سپردن خود سخای عاشقست
نان دهی از بهر حق نانت دهند
جان دهی از بهر حق جانت دهند
❈۸❈
گر بریزد برگهای این چنار
برگ بیبرگیش بخشد کردگار
گر نماند از جود در دست تو مال
کی کند فضل الهت پایمال
❈۹❈
هر که کارد گردد انبارش تهی
لیکش اندر مزرعه باشد بهی
وانک در انبار ماند و صرفه کرد
اشپش و موش حوادث پاک خورد
❈۱۰❈
این جهان نفیست در اثبات جو
صورتت صفرست در معنیت جو
جان شور تلخ پیش تیغ بر
جان چون دریای شیرین را بخر
❈۱۱❈
ور نمیدانی شدن زین آستان
باری از من گوش کن این داستان
کامنت ها