گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ناقهٔ صالح بصورت بد شتر پی بریدندش ز جهل آن قوم مر

❈۱❈
ناقهٔ صالح بصورت بد شتر پی بریدندش ز جهل آن قوم مر
از برای آب چون خصمش شدند نان کور و آب کور ایشان بدند
❈۲❈
ناقة الله آب خورد از جوی و میغ آب حق را داشتند از حق دریغ
ناقهٔ صالح چو جسم صالحان شد کمینی در هلاک طالحان
❈۳❈
تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد ناقةالله و سقیاها چه کرد
شحنهٔ قهر خدا زیشان بجست خونبهای اشتری شهری درست
❈۴❈
روح همچون صالح و تن ناقه است روح اندر وصل و تن در فاقه است
روح صالح قابل آفات نیست زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
❈۵❈
روح صالح قابل آزار نیست نور یزدان سغبهٔ کفار نیست
حق از آن پیوست با جسمی نهان تاش آزارند و بینند امتحان
❈۶❈
بی‌خبر کزار این آزار اوست آب این خم متصل با آب جوست
زان تعلق کرد با جسمی اله تا که گردد جمله عالم را پناه
❈۷❈
ناقهٔ جسم ولی را بنده باش تا شوی با روح صالح خواجه‌تاش
گفت صالح چونک کردید این حسد بعد سه روز از خدا نقمت رسد
❈۸❈
بعد سه روز دگر از جانستان آفتی آید که دارد سه نشان
رنگ روی جمله‌تان گردد دگر رنگ رنگ مختلف اندر نظر
❈۹❈
روز اول رویتان چون زعفران در دوم رو سرخ همچون ارغوان
در سوم گردد همه روها سیاه بعد از آن اندر رسد قهر اله
❈۱۰❈
گر نشان خواهید از من زین وعید کرهٔ ناقه به سوی که دوید
گر توانیدش گرفتن چاره هست ورنه خود مرغ امید از دام جست
❈۱۱❈
کس نتانست اندر آن کره رسید رفت در کهسارها شد ناپدید
گفت دیدیت آن قضا معلن شدست صورت اومید را گردن زدست
❈۱۲❈
کرهٔ ناقه چه باشد خاطرش که بجا آرید ز احسان و برش
گر بجا آید دلش رستید از آن ورنه نومیدیت و ساعد را گزان
❈۱۳❈
چون شنیدند این وعید منکدر چشم بنهادند و آن را منتظر
روز اول روی خود دیدند زرد می‌زدند از ناامیدی آه سرد
❈۱۴❈
سرخ شد روی همه روز دوم نوبت اومید و توبه گشت گم
شد سیه روز سیم روی همه حکم صالح راست شد بی ملحمه
❈۱۵❈
چون همه در ناامیدی سر زدند همچو مرغان در دو زانو آمدند
در نبی آورد جبریل امین شرح این زانو زدن را جاثمین
❈۱۶❈
زانو آن دم زن که تعلیمت کنند وز چنین زانو زدن بیمت کنند
منتظر گشتند زخم قهر را قهر آمد نیست کرد آن شهر را
❈۱۷❈
صالح از خلوت بسوی شهر رفت شهر دید اندر میان دود و نفت
ناله از اجزای ایشان می‌شنید نوحه پیدا نوحه‌گویان ناپدید
❈۱۸❈
ز استخوانهاشان شنید او ناله‌ها اشک‌ریزان جانشان چون ژاله‌ها
صالح آن بشنید و گریه ساز کرد نوحه بر نوحه‌گران آغاز کرد
❈۱۹❈
گفت ای قومی به باطل زیسته وز شما من پیش حق بگریسته
حق بگفته صبر کن بر جورشان پندشان ده بس نماند از دورشان
❈۲۰❈
من بگفته پند شد بند از جفا شیر پند از مهر جوشد وز صفا
بس که کردید از جفا بر جای من شیر پند افسرد در رگهای من
❈۲۱❈
حق مرا گفته ترا لطفی دهم بر سر آن زخمها مرهم نهم
صاف کرده حق دلم را چون سما روفته از خاطرم جور شما
❈۲۲❈
در نصیحت من شده بار دگر گفته امثال و سخنها چون شکر
شیر تازه از شکر انگیخته شیر و شهدی با سخن آمیخته
❈۲۳❈
در شما چون زهر گشته آن سخن زانک زهرستان بدیت از بیخ و بن
چون شوم غمگین که غم شد سرنگون غم شما بودیت ای قوم حرون
❈۲۴❈
هیچ کس بر مرگ غم نوحه کند ریش سر چون شد کسی مو بر کند
رو بخود کرد و بگفت ای نوحه‌گر نوحه‌ات را می‌نیرزند آن نفر
❈۲۵❈
کژ مخوان ای راست‌خوانندهٔ مبین کیف آسی خلف قوم ظالمین
باز اندر چشم و دل او گریه یافت رحمتی بی‌علتی در وی بتافت
❈۲۶❈
قطره می‌بارید و حیران گشته بود قطره‌ای بی‌علت از دریای جود
عقل او می‌گفت کین گریه ز چیست بر چنان افسوسیان شاید گریست
❈۲۷❈
بر چه می‌گریی بگو بر فعلشان بر سپاه کینه‌توز بد نشان
بر دل تاریک پر زنگارشان بر زبان زهر همچون مارشان
❈۲۸❈
بر دم و دندان سگسارانه‌شان بر دهان و چشم کزدم خانه‌شان
بر ستیز و تسخر و افسوسشان شکر کن چون کرد حق محبوسشان
❈۲۹❈
دستشان کژ پایشان کژ چشم کژ مهرشان کژ صلحشان کژ خشم کژ
از پی تقلید و معقولات نقل پا نهاده بر سر این پیر عقل
❈۳۰❈
پیرخر نه جمله گشته پیر خر از ریای چشم و گوش همدگر
از بهشت آورد یزدان بندگان تا نمایدشان سقر پروردگان

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

منصف
2020-05-09T15:29:30
پیوند به وبگاه بیرونی/دوستان عزیز برای تفسیر ابیات به این سایت مراجعه کنید
اسماء جوان
2019-05-24T21:55:41
با درود. کاربران گرامی سایت تاریخ ما چرا حاشیه نویسان ارجمندی مانند آقایان کاظمی وکهندل روی بخشهایی از مثنوی حاشیه نویسی نکرده آمد و ما را در واماندگی گذاشته اند
اسماء جوان
2019-05-24T22:06:04
با درود . سایت گرامی تاریخ ما چرا استادانی گرامی مانند آقایان کاظمی و کهندل برای بخشهایی از مثنوی حاشیه نویسی نکرده و ما تشنگان دریای عشق و معرفت مولانا را بی بهره گذاشته اند.
محمدرضا
2019-10-08T22:59:40
درود خدمت اساتید و سروران گرامی، عزیزانی که اطلاعات کافی در مورد اشعار و بخش ها دارند لطفا امثال بنده بی اطلاع را از ارایه مفهوم و معنی بخش ها محروم نکنند- بدون تفسیر عزیزان بسیاری از قسمت ها برای بنده حقیر غیرقابل فهم و گنگ هستند. سپاس فراوان از توجه شما
نیما
2020-05-21T12:52:15
این ابیات حقیقتی پنهان در خود دارد.همچون بیشتر ابیات مولانا که خود میفرماید:اصطلاحاتی ست مر ابدال را...که از آن نبود خبر غفال راو آن اینست که گویا مولانا خود را بجای صالح گداشته و با این که احادیث و روایات عداب را بر آن قوم حق میدانسته اند،اما مولانا در دل آن را نپذیرفته است. و نابودی شهری بخاطر یک شتر را ستم میداند (خونبهای اشتری شهری درست) از طرفی توجیه های معمول و سنتی که آن قوم چه ها و چه ها کرده اند را می آورد و لی سرانجام بر ان واقعه میگرید و دلیل آن را در دل نگه میدارد...باز اندر چشم و دل او گریه یافت... و ریشه این گریه عقل حسایگر و همنا با ظاهر دین نیست... بلکه عشق به انسانهاست . چراکه : پای استدلالیان چوبین بود...
طاهره
2020-10-29T13:00:27
من هم خواستم تشکر کنم از دوستانی که تا اینجای کار تفسیر اشعار را در حاشیه ها گذاشته بودند. بسیارعالی بود و استفاده کردم. متاسفانه کار دوستان تداوم نداشت که قابل درک است. در همین میزان هم میشود گفت که کار بزرگی انجام دادند.
طاهره
2020-10-29T13:04:01
سگسارانه: مانند سگساران، قومی افسانه‏ ای که سرشان شبیه سر سگ بوده است، ذکر این قوم در داستان های کهن مانند اسکندرنامه دیده می‏ شود.می ‏توانید «سگسارانه» را بمعنی سگ مانند فرض کنید بخصوص اگر (دم) را در اول آن بیت بضم اول بخوانید، دم سگ، نمودار و مثال کژی است و در عرب بدان مثل می‏زنند: ذنب الکلب لا یستوی. (دم سگ راست نمی‏شود.) درین بیت، هم ظاهرا بدین معنی است.در شاهنامه نام قومی است که در مازندران می‏زیسته‏اند،
طاهره
2020-10-29T13:10:20
ناقه صالح: شتری بود که به معجزه‏ صالح از کوه بیرون آمد، قوم ثمود بت پرست بودند، صالح آنها را بخدای یگانه دعوت کرد، از وی معجزه‏ ای خواستند و تقاضا کردند که از کوه شتری ماده و ده ماهه آبستن و پا بزا بیرون آورد، صالح چنین کرد و آن ناقه در حال بزاد، بچه‏ ی او نیز قوی و کلان بود، صالح با آن قوم قرار گذاشت که آب قریه، یک روز از آن شتر و بچه‏ اش و روز دیگر از آن آنها باشد و آن روز که ناقه آب می‏ خورد، قوم ثمود از شیر ناقه بیاشامند، ایشان، آخر الامر، این قرار را بهم زدند و ناقه را پی زدند و مستحق عذاب شدند و بر افتادند.
کوروش
2022-06-16T00:13:24.5071535
کرهٔ ناقه چه باشد خاطرش   که بجا آرید ز احسان و برش   گر بجا آید دلش رستید از آن   ورنه نومیدیت و ساعد را گزان     لطفا تفسیر کنید  
آینهٔ صفا
2022-06-28T15:15:10.0188996
در این بخش «صالح» کنایه از روح و روانِ پاکِ ولی یا پیرِ سالک است. «ناقه» کنایه از بدن و تنِ پیر است و «کره‌ی ناقه» کنایه از خاطر و احساساتِ پیر. «قوم ثمود» نیز کنایه از مریدان و سالکان راه. جلال‌الدین از این روایت برای توصیف روابط میانِ مرید و مراد - و ساختار کلیِ خانقاه‌ها - استفاده میکند. بدین شکل که پیر/مراد، دانش و خرد و انوار الهی (صالح) را در اختیار مریدان/سالکان (ثمود) گذاشته و آنها در ازایش از بدن پیر (ناقه) مراقبت کرده و به او خدمت می‌کنند. اما زمانی می‌رسد که نفس مریدان بر آنها غلبه کرده و از روی طمع، حسادت، کینه یا خشم، از پیرِ خود گله کرده و از خدمت به او سرپیچی می‌کنند (ناقه را می‌کشند) و موجب آزرده خاطر گشتنِ پیر می‌شود (کره‌ی ناقه سر به بیابان می‌گذارد). پیر در مواجهه با نفسِ سرکش و سرپیچیِ مریدان، آنها را به عذاب الهی و مرگ گواهی می‌دهد؛ یعنی اخراج آنها از خانقاه و توقف‌شان در مسیر سلوک. اگر از میان مریدان کسی قصد ماندن در خانقاه و ادامه‌ی سلوک دارد باید ابراز پشیمانی و سرافکندگی کرده تا دل آزردگیِ پیر بر طرف گشته و رضایت خاطرش جلب شود (کره‌ی ناقه بجا آید) وگرنه هیچ امیدی به ادامه‌ی سلوک وی نیست و پشیمان (ساعد گزان) می‌گردد و از خانقاه اخراج شده و از سلوک‌ باز می‌ماند(عذاب الهی). دوباره خاطر نشان می‌کنم که جلال‌الدین در این بخش از این روایت استفاده می‌کند که رابطه‌ی مرید/مراد را توصیف کند. در جاهای دیگر از این روایت برداشت‌های دیگری کرده تا مفاهیم دیگری را عرضه کند.
کوروش
2023-08-25T03:34:14.4730573
از بهشت آورد یزدان بندگان   تا نمایدشان سقر پروردگان یعنی چه ؟      
رضا از کرمان
2023-08-25T12:45:28.5875117
اقا کوروش عزیز سلام  متاسفانه علیرغم وجود تعدد حاشیه نویسان در این سایت که بطور معمول وروزانه شاهد درج حواشی فراوان از ایشان هستیم متاسفانه در بیشتر اوقات سوالات دوستان  وحتی به کرات ابهامات بنده که مورد پرسش واقع شده بی پاسخ میماند وبیشتر شاهد بحث‌های بی پایه به دنبال کشف مذهب بزرگان ادبی ویا تبلیغ آثار خوانندگان این اشعار هستیم که جای افسوس است حال با بضاعت فهم خودم برداشتم را خدمتتان ذیلا ارایه مینمایم شاید مفید واقع گردد.      با عنایت به معنای ابیات این بخش از آنجایی که صالح(ع) از روی شفقت بر عذابی که بر قومش نازل شده نوحه گری وگریه وناله میکند  وبقول مولانا از دریای جود وکرمش قطرات اشک باریدن میگیرد عقل به او هشدار میدهد که از برای چه برای این قوم که زبانی زهر آگین ودلی تاریک ولشکری پر کینه وشوم ودست وپای وچشم کژ دارند ناراحتی وگریان ، این جماعت در سایه تقلید از گذشتگان ودر پناه پرچم‌های نقل گذشته آرمیده‌اند واین ظاهر بینان به تقلید فقط برای محفوظات خود ارزش قایلند وبر روی اندرزهای تو ودیگر پیران مرشد به راحتی پا میگذارند آنان خریدار نصایح پیر نیستند و چشم وگوش آنان بدنبال ریاکاری است نه در پی کشف حقیقت و پیروخر وکودن گشته اند پس نگران اوضاع آنان مباش حالا میرسیم به بیت مورد سوال حضرتعالی در اینجا آن هاتف درونی به صالح میگه خداوند از بهشت برین بندگان واولیای خود رابر زمین میفرستد تادوزخیان وبد صفتان را به آنها نشان دهد. سقر پروردگان یعنی کسانی که برای دوزخ پرورده میشوند.  شاد باشی عزیز
کوروش
2023-09-22T05:37:17.5887719
با سپاس از شما دوست عزیزم عالی بود ❤👏👏👏