گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آن یکی آمد در یاری بزد گفت یارش کیستی ای معتمد

❈۱❈
آن یکی آمد در یاری بزد گفت یارش کیستی ای معتمد
گفت من گفتش برو هنگام نیست بر چنین خوانی مقام خام نیست
❈۲❈
خام را جز آتش هجر و فراق کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق دوست سوزید از شرر
❈۳❈
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت باز گرد خانهٔ همباز گشت
حلقه زد بر در بصد ترس و ادب تا بنجهد بی‌ادب لفظی ز لب
❈۴❈
بانگ زد یارش که بر در کیست آن گفت بر در هم توی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من در آ نیست گنجایی دو من را در سرا
❈۵❈
نیست سوزن را سر رشتهٔ دوتا چونک یکتایی درین سوزن در آ
رشته را با سوزن آمد ارتباط نیست در خور با جمل سم الخیاط
❈۶❈
کی شود باریک هستی جمل جز بمقراض ریاضات و عمل
دست حق باید مر آن را ای فلان کو بود بر هر محالی کن فکان
❈۷❈
هر محال از دست او ممکن شود هر حرون از بیم او ساکن شود
اکمه و ابرص چه باشد مرده نیز زنده گردد از فسون آن عزیز
❈۸❈
و آن عدم کز مرده مرده‌تر بود در کف ایجاد او مضطر بود
کل یوم هو فی شان بخوان مر ورا بی کار و بی‌فعلی مدان
❈۹❈
کمترین کاریش هر روزست آن کو سه لشکر را کند این سو روان
لشکری ز اصلاب سوی امهات بهر آن تا در رحم روید نبات
❈۱۰❈
لشکری ز ارحام سوی خاکدان تا ز نر و ماده پر گردد جهان
لشکری از خاک زان سوی اجل تا ببیند هر کسی حسن عمل
❈۱۱❈
این سخن پایان ندارد هین بتاز سوی آن دو یار پاک پاک‌باز
گفت یارش کاندر آ ای جمله من نی مخالف چون گل و خار چمن
❈۱۲❈
رشته یکتا شد غلط کم شو کنون گر دوتا بینی حروف کاف و نون
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب
❈۱۳❈
پس دوتا باید کمند اندر صور گرچه یکتا باشد آن دو در اثر
گر دو پا گر چار پا ره را برد همچو مقراض دو تا یکتا برد
❈۱۴❈
آن دو همبازان گازر را ببین هست در ظاهر خلافی زان و زین
آن یکی کرباس را در آب زد وان دگر همباز خشکش می‌کند
❈۱۵❈
باز او آن خشک را تر می‌کند گوییا ز استیزه ضد بر می‌تند
لیک این دو ضد استیزه‌نما یک‌دل و یک‌کار باشد در رضا
❈۱۶❈
هر نبی و هر ولی را ملکیست لیک تا حق می‌برد جمله یکیست
چونک جمع مستمع را خواب برد سنگهای آسیا را آب برد
❈۱۷❈
رفتن این آب فوق آسیاست رفتنش در آسیا بهر شماست
چون شما را حاجت طاحون نماند آب را در جوی اصلی باز راند
❈۱۸❈
ناطقه سوی دهان تعلیم راست ورنه خود آن نطق را جویی جداست
می‌رود بی بانگ و بی تکرارها تحتها الانهار تا گلزارها
❈۱۹❈
ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندرو بی‌حرف می‌روید کلام
تا که سازد جان پاک از سر قدم سوی عرصهٔ دور و پنهای عدم
❈۲۰❈
عرصه‌ای بس با گشاد و با فضا وین خیال و هست یابد زو نوا
تنگ‌تر آمد خیالات از عدم زان سبب باشد خیال اسباب غم
❈۲۱❈
باز هستی تنگ‌تر بود از خیال زان شود در وی قمر همچون هلال
باز هستی جهان حس و رنگ تنگ‌تر آمد که زندانیست تنگ
❈۲۲❈
علت تنگیست ترکیب و عدد جانب ترکیب حسها می‌کشد
زان سوی حس عالم توحید دان گر یکی خواهی بدان جانب بران
❈۲۳❈
امر کن یک فعل بود و نون و کاف در سخن افتاد و معنی بود صاف
این سخن پایان ندارد باز گرد تا چه شد احوال گرگ اندر نبرد

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمی‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌شناسم کی او من باشد برو

تصاویر

کامنت ها

مجتبی خراسانی
2015-09-22T10:25:07
بسم الله الرحمن الرحیممولی الموالی، حضرت علی«علیه السلام»:لله تعالی کل لحظه ثلاثه عساکر: فعسکر ینزل من الاصلاب الی الارحام و عسکر ینزل من الارحام الی الارض و عسکر یرتحل من الدنیا الی الاخره.(خداوند را هر لحظه سه لشکر است: لشکری که از پشت پدران به رحم مادران منتقل می شود. لشکری کهاز رحم مادران به صحنه ی زمین قدم می گذارد. لشکری که از دنیا به آخرت رحلت می کند.)کمترین کاریش هر روز است آن / کو سه لشکر را کند این سو روانلشکری ز اصلاب سوی امهات / بهر آن تا در رحم روید نباتلشگری ز ارحام سوی خاکدان / تا ز نَرّ و ماده پر گردد جهانلشکری از خاک زآن سوی اجل / تا ببیند هر کسی حسنِ عملبمنه و کرمه
ناشناس
2015-12-01T18:34:42
در بیت هر نبی وهر ولی را مسلکیست لیک چون حق میبرد جمله یکیستکلمه ی مسلک به معنی راه و روش به اشتباه ملکیست نوشته شده است.لطفا تصحیح گردد.
ناشناس
2015-06-04T01:39:31
دربیت38 پنها چاپ شده است که به نظر پهنا صحیح است .‌
مسعودزارعی
2015-03-05T17:01:30
سلام: در بیت اول ، رفت در یاری بزد، بجای آمد ،صحیح است
امین کیخا
2013-04-21T08:55:13
حرون یعنی توسن و اسب سرکش اما حرونی توسنی کردن, حرنه هم همان است گویا نام اسب یکی از استانداران لرستان که همدوره زندیه بوده است و ناظم الامراء نام داشته هرنی بوده است از این لغت باشد ولی هرنیدن به لری بانگ استر باشد از بادپا و دراز گوش در فرانسه henir هم معنی شیهه اسب می دهد به زبان شاهنامه فردوسی واژه ویله کردن را به کار برده است که به معنی شیهه اسب است
علیرضا
2013-04-20T23:42:08
حرون :توسنی ،سرکشی ود اینجا نافرمانی
علیرضا
2013-04-20T23:45:48
اکمه به معنی نابینا و ابرص به معنی کسی که به برص مبتلاست و برص هم همان پیسیست
علیرضا
2013-04-20T23:51:55
همباز به معنی شریک و همان انباز و گازر به معنی جامه شوی و سفید گر
علیرضا
2013-04-21T00:07:07
طاحون یا طاحونه همان آسیاست
خاطره
2012-12-25T17:07:45
بلبل با درخت گل گوید چیست در دلت/این دم در میان بنه نیست کسی تویی و ماگوید تا تو با تویی هیچ مدار این طمع/جهد نمای تا بری رخت توی از این سراچشمه سوزن هوس تنگ بود یقین بدان/ره ندهد به ریسمان چونک ببیندش دوتا
محمد خ
2013-05-12T10:40:49
بیت دهم : « رشته را با سوزن آمد ارتباط / نیست درخور با جمل سم الخیاط » تلمیح دارد به آیه40 از سوره مبارکه اعراف : « ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء و لا یدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط » به معنی « همانا کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در مقابل آن تکبر ورزیدند ، درهای آسمانها به روی آنها باز نمیشود و در بهشت داخل نمیشوند مگر آنکه شتر به روزنه‌ی سوزن درآید » که حضرت مولانا با ظرافت تمام این افراد را محروم از درگاه یار میداند و در بیت بعد ، شرط دخول آنها را به رحمت حق ، اصلاح خود به مقراض ریاضت و عمل میداند.
شهرام یغمایی
2020-02-01T13:53:48
با سلام مصرع دوم بیت هشتم:نیست گنجایی دو من در یک سرا صحیح است.
شاهین
2019-12-26T13:09:38
با عرض سلام و خسته نباشید خواستم بگم که بعد از بیت خام را جز آتش هجر و فراق کی پزد کی وا رهاند از نفاق یک بیت هست که در نسخه های معتبر دیدم به این مضمون؛ چون تویی تو هنوز از تو نرفت سوختن باید تو را در نار و تفت؛ بعد از این بیت میشود رفت آن مسکین و سالی.... ممنون و متشکرم.
سمانه
2020-08-19T08:22:24
آن یکی آمد در یاری بزدگفت یارش کیستی ای معتمدگفت من گفتش برو هنگام نیستبر چنین خوانی مقام خام نیستخام را جز آتش هجر و فراقکی پزد کی وارهاند از نفاقرفت آن مسکین و سالی در سفردر فراق دوست سوزید از شررپخته گشت آن سوخته پس باز گشتباز گرد خانه انباز گشتحلقه زد بر در بصد ترس و ادبتا بنجهد بی‌ادب لفظی ز لببانگ زد یارش که بر در کیست آنگفت بر در هم توی ای دلستانگفت اکنون چون منی ای من درآنیست گنجایی دو من را در سرااین هشت بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:پیوند به وبگاه بیرونی/
محمد روستایی
2017-12-01T22:24:54
با سلام و با تشکر مواردی را که در زیر نوشته ام با توجه به شنیده های من هست و فکر میکنم که باید اصلاح شوندتا بنجهد بی‌ادب لفظی ز لب => تا که نجهد بی ادب لفظی ز لبگفت بر در هم توی ای دلستان => گفت بر در هم تویی ای دلستاننیست گنجایی دو من را در سرا => نیست گنجایش دو من در یک سرا
محمد روستایی
2017-12-01T22:27:28
باز گرد خانهٔ همباز گشت => باز گرد خانهٔ انباز گشتمشابه جایی دیگر که مولانا میفرماید :ای خدای پاک بی انباز و یار *** دست گیر و جرم ما رو درگذار
نوروزی
2017-04-12T09:35:23
رشته را با سوزن آمد ارتباط / نیست درخور با جمل سم الخیاط جمل به معنی ریسمان ضخیم کشتی نیز هست
لیلا همایون پور
2018-04-29T18:11:55
آن یکی آمد در یاری بزدگفت یارش کیستی ای معتمدگفت من گفتش برو هنگام نیستبر چنین خوانی مقام خام نیستخام را جز آتش هجر و فراقکی پزد کی وارهاند از نفاقرفت آن مسکین و سالی در سفردر فراق دوست سوزید از شررپخته گشت آن سوخته پس باز گشتباز گرد خانه انباز گشتحلقه زد بر در بصد ترس و ادبتا بنجهد بی‌ادب لفظی ز لببانگ زد یارش که بر در کیست آنگفت بر در هم توی ای دلستانگفت اکنون چون منی ای من درآنیست گنجایی دو من را در سرااین هشت بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:پیوند به وبگاه بیرونی
عرفان آزادی
2023-07-08T01:43:01.9786402
من ی جا دیگه این بخش رو خوندم که ی بیت اضافه تر بود و بیت چهارم این بود: چون توئی تو هنوز از تو نرفت سوختن باید تورا در نار و تفت  و بعدش خام را جز آتش هجر و فراق ....
مائده مجیدی
2023-07-11T11:06:59.3741242
سلام و درود بر شما پاسداران زبان پارسی  ببخشید اگر بخواهیم شعر رو کپی کنیم برای اشتراک با ایرانیان ایران دوست  به چه شکل باید اقدام کرد ؟
رضا از کرمان
2023-07-11T23:28:40.242997
سلام خانم مجیدی گرامی    عزیزم در بالای متن شعر آیکون کپی وجود داره ومیتونید از اون استفاده کنید در مورد موضوع سم الخیاط به معنی سوراخ سوزن وعبور شتر از آن لازم به توضیح است که این تعبیر در انجیل متی باب ۱۹ فراز۲۴ وانجیل مرقس باب ۱۵فراز ۲۲ بدین مضمون از حضرت عیسی (ع)نقل شده آنجا که میفرماید :سهل تراست که شتر به سوراخ سوزن در آید تا اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود  ولیکن به احتمال زیاد مولانا این برداشت را از آیه ۴۰ سوره اعراف داشته است آنجا که خداوند میفرماید: همانا آنان که آیات ما را تکذیب کردند واز سر نخوت سر بر آن فرو نیاوردند هرگز درهای آسمان بر روی آنان باز نمی‌شود تا آنکه شتر در چشمه سوزن در آید  واین استعاره از وجود امری محال است که در ابیات بعدی جناب مولانا به تشریح موضوع پرداخته است .    شاد باشی