گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:گفت یوسف هین بیاور ارمغان او ز شرم این تقاضا زد فغان

❈۱❈
گفت یوسف هین بیاور ارمغان او ز شرم این تقاضا زد فغان
گفت من چند ارمغان جستم ترا ارمغانی در نظر نامد مرا
❈۲❈
حبه‌ای را جانب کان چون برم قطره‌ای را سوی عمان چون برم
زیره را من سوی کرمان آورم گر به پیش تو دل و جان آورم
❈۳❈
نیست تخمی کاندرین انبار نیست غیر حسن تو که آن را یار نیست
لایق آن دیدم که من آیینه‌ای پیش تو آرم چو نور سینه‌ای
❈۴❈
تا ببینی روی خوب خود در آن ای تو چون خورشید شمع آسمان
آینه آوردمت ای روشنی تا چو بینی روی خود یادم کنی
❈۵❈
آینه بیرون کشید او از بغل خوب را آیینه باشد مشتغل
آینهٔ هستی چه باشد نیستی نیستی بر گر تو ابله نیستی
❈۶❈
هستی اندر نیستی بتوان نمود مال‌داران بر فقیر آرند جود
آینهٔ صافی نان خود گرسنه‌ست سوخته هم آینهٔ آتش‌زنه‌ست
❈۷❈
نیستی و نقص هر جایی که خاست آینهٔ خوبی جمله پیشه‌هاست
چونک جامه چست و دوزیده بود مظهر فرهنگ درزی چون شود
❈۸❈
ناتراشیده همی باید جذوع تا دروگر اصل سازد یا فروع
خواجهٔ اشکسته‌بند آنجا رود کاندر آنجا پای اشکسته بود
❈۹❈
کی شود چون نیست رنجور نزار آن جمال صنعت طب آشکار
خواری و دونی مسها بر ملا گر نباشد کی نماید کیمیا
❈۱۰❈
نقصها آیینهٔ وصف کمال و آن حقارت آینهٔ عز و جلال
زانک ضد را ضد کند پیدا یقین زانک با سرکه پدیدست انگبین
❈۱۱❈
هر که نقص خویش را دید و شناخت اندر استکمال خود ده اسپه تاخت
زان نمی‌پرد به سوی ذوالجلال کو گمانی می‌برد خود را کمال
❈۱۲❈
علتی بتر ز پندار کمال نیست اندر جان تو ای ذو دلال
از دل و از دیده‌ات بس خون رود تا ز تو این معجبی بیرون شود
❈۱۳❈
علت ابلیس انا خیری بدست وین مرض در نفس هر مخلوق هست
گرچه خود را بس شکسته بیند او آب صافی دان و سرگین زیر جو
❈۱۴❈
چون بشوراند ترا در امتحان آب سرگین رنگ گردد در زمان
در تگ جو هست سرگین ای فتی گرچه جو صافی نماید مر ترا
❈۱۵❈
هست پیر راه‌دان پر فطن باغهای نفس کل را جوی کن
جوی خود را کی تواند پاک کرد نافع از علم خدا شد علم مرد
❈۱۶❈
کی تراشد تیغ دستهٔ خویش را رو به جراحی سپار این ریش را
بر سر هر ریش جمع آمد مگس تا نبیند قبح ریش خویش کس
❈۱۷❈
آن مگس اندیشه‌ها وان مال تو ریش تو آن ظلمت احوال تو
ور نهد مرهم بر آن ریش تو پیر آن زمان ساکن شود درد و نفیر
❈۱۸❈
تا که پندارد که صحت یافتست پرتو مرهم بر آنجا تافتست
هین ز مرهم سر مکش ای پشت‌ریش و آن ز پرتو دان مدان از اصل خویش

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۱۴۹ - گفتن مهمان یوسف علیه‌السلام کی آینه‌ای آوردمت کی تا هر باری کی در وی نگری روی خوب خویش را بینی مرا یاد کنی

تصاویر

کامنت ها

جلال الدین
2016-07-21T20:12:14
تمایل دارم تفسیر صاحب نظران را در مورد این بخش از مثنوی بدانم
محمد
2020-01-08T10:01:50
تفسیر شعرپیوند به وبگاه بیرونی
سعید رنجبر
2018-10-03T18:29:10
بیت تا که پندارد که صحت یافتستپرتو مرهم بر آنجا تافتستبسیار زیباست
یلدا ی.
2021-12-11T15:19:22.9029318
همه مخلوقات آینه خدا هستند.  نان جان فزا (جان ما را می افزاید) . دائما مرده ها در ما زنده می شوند، نان بدیل به جان می شود در بدن ما . حتی بالاتر از جان هم می رود، این جان یک حیات دیگیری پیدا می کند وقتی که عاشق می شود. همان وقت هم که در زنجیر بودم شیر بودم . زندان هم عقده ای در من ایجاد نکرد. یجعب لزارع: درخت تنومندی می شود که هر کشاورزی را به تعجب می اندازد.  خدا می گوید ارمغان برای من چه آوردی ؟ نمی گوید وظیفه تان است. تبدیل روز رستاخیز به مهمانی (تشبی بسیار لطیفی است که در قران دیده نمی شود). 
یلدا ی.
2021-12-11T15:24:19.7843301
هر که نقص خویش را دید و شناخت اندر استکمال خود ده اسپه تاخت هر کسی نقص خود را شناخت برای رفع آن ده اسبه می تازد. 
یلدا ی.
2021-12-11T15:36:06.9415032
آینه آورده ام تا خود را ببینی و خوبی و حسن تو در عالم دو تا بشود. همچنین وقتی در آینه می نگری یاد من بیفتی.  آینه وجود عدم ات . وقتی محو می شویم وجود نمایان می شود. نیستی، آینه هستی است  مگس ها نمی گذارند ما این دمل ها و جوش های چرکین را ببینیم . روی آنها نشسته اند (مگس ها افکار و توجیهات ما هستند) . جالبه که ما به وجود این مگس ها عادت می کنیم و وجودشان را هم حس نمی کنیم. 
ملیکا رضایی
2021-12-11T17:01:42.4640283
« اکنون آینه به دست تو بدهم الی مگر بر روی آینه عیبی بینی آن را از آینه مدان در آینه عارضی دان آن را و عکس خود دان عیب بر خود نه بر روی آینه عیب منه وگر عیب بر خود نمی نه ای  آری !بر من نه !که صاحب آینه ام و بر آینه منه... »  
یلدا ی.
2021-12-12T14:43:30.5260816
هین ز مرهم سر مکش ای پشت‌ریش و آن ز پرتو دان مدان از اصل خویش همه چیز را از خداوند بدانیم و به خودمون نسبت ندهیم
محسن جهان
2022-11-12T11:26:27.266294
تفسیر ابیات ۲۱ و ۲۲ فوق: اغلب انسان ها همواره به دنبال عیب‌جویی از دیگران بوده و خود را مبرا از هر گونه نقص و عیب می‌دانند. و لذا مولانا در این ابیات می‌فرماید: هر آن‌کس که نقصان خود را دریابد، بی‌درنگ در جهت رفع آن شتابان می‌کوشد تا به فضایل الهی نائل گردد. و کسانی که در این گمان هستند، کمال مطلق بوده و هیچ عیبی بر آنها وارد نیست، در جهل خود غوطه ور شده و دسترسی به صفات و کمالات باریتعالی بر ایشان غیر ممکن خواهد بود.