گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آن غریب شهر سربالا طلب گفت می‌خسپم درین مسجد بشب

❈۱❈
آن غریب شهر سربالا طلب گفت می‌خسپم درین مسجد بشب
مسجدا گر کربلای من شوی کعبهٔ حاجت‌روای من شوی
❈۲❈
هین مرا بگذار ای بگزیده دار تا رسن‌بازی کنم منصوروار
گر شدیت اندر نصیحت جبرئیل می‌نخواهد غوث در آتش خلیل
❈۳❈
جبرئیلا رو که من افروخته بهترم چون عود و عنبر سوخته
جبرئیلا گر چه یاری می‌کنی چون برادر پاس داری می‌کنی
❈۴❈
ای برادر من بر آذر چابکم من نه آن جانم که گردم بیش و کم
جان حیوانی فزاید از علف آتشی بود و چو هیزم شد تلف
❈۵❈
گر نگشتی هیزم او مثمر بدی تا ابد معمور و هم عامر بدی
باد سوزانت این آتش بدان پرتو آتش بود نه عین آن
❈۶❈
عین آتش در اثیر آمد یقین پرتو و سایهٔ ویست اندر زمین
لاجرم پرتو نپاید ز اضطراب سوی معدن باز می‌گردد شتاب
❈۷❈
قامت تو بر قرار آمد بساز سایه‌ات کوته دمی یکدم دراز
زانک در پرتو نیابد کس ثبات عکسها وا گشت سوی امهات
❈۸❈
هین دهان بر بند فتنه لب گشاد خشک آر الله اعلم بالرشاد

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۲۰۱ - باقی قصهٔ مهمان آن مسجد مهمان کش و ثبات و صدق او

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها