مولانا:یک شه دیگر ز نسل آن جهود در هلاک قوم عیسی رو نمود
❈۱❈
یک شه دیگر ز نسل آن جهود
در هلاک قوم عیسی رو نمود
گر خبر خواهی ازین دیگر خروج
سوره بر خوان واسما ذات البروج
❈۲❈
سنت بد کز شه اول بزاد
این شه دیگر قدم بر وی نهاد
هر که او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی
❈۳❈
نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
تا قیامت هرکه جنس آن بدان
در وجود آید بود رویش بدان
❈۴❈
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
نیکوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراثست اورثنا الکتاب
❈۵❈
شد نیاز طالبان ار بنگری
شعلهها از گوهر پیغامبری
شعلهها با گوهران گردان بود
شعله آن جانب رود هم کان بود
❈۶❈
نور روزن گرد خانه میدود
زانک خور برجی به برجی میرود
هر که را با اختری پیوستگیست
مر ورا با اختر خود همتگیست
❈۷❈
طالعش گر زهره باشد در طرب
میل کلی دارد و عشق و طلب
ور بود مریخی خونریزخو
جنگ و بهتان و خصومت جوید او
❈۸❈
اخترانند از ورای اختران
که احتراق و نحس نبود اندر آن
سایران در آسمانهای دگر
غیر این هفت آسمان معتبر
❈۹❈
راسخان در تاب انوار خدا
نه به هم پیوسته نه از هم جدا
هر که باشد طالع او زان نجوم
نفس او کفار سوزد در رجوم
❈۱۰❈
خشمِ مریخی نباشد خشم او
منقلب رو غالب و مغلوب خو
نور غالب ایمن از نقص و غسق
درمیان اصبعین نور حق
❈۱۱❈
حق فشاند آن نور را بر جانها
مقبلان بر داشته دامانها
و آن نثار نور را وا یافته
روی از غیر خدا برتافته
❈۱۲❈
هر که را دامان عشقی نابده
زان نثار نور بی بهره شده
جزوها را رویها سوی کلست
بلبلان را عشق با روی گلست
❈۱۳❈
گاو را رنگ از برون و مرد را
از درون جو رنگ سرخ و زرد را
رنگهای نیک از خم صفاست
رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست
❈۱۴❈
صبغة الله نام آن رنگ لطیف
لعنة الله بوی این رنگ کثیف
آنچ از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد آنجا میرود
❈۱۵❈
از سرِ کُه سیلهای تیزرو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
کامنت ها