گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:جمله با وی بانگها بر داشتند کان حریصان که سببها کاشتند

❈۱❈
جمله با وی بانگها بر داشتند کان حریصان که سببها کاشتند
صد هزار اندر هزار از مرد و زن پس چرا محروم ماندند از زمن
❈۲❈
صد هزاران قرن ز آغاز جهان همچو اژدرها گشاده صد دهان
مکرها کردند آن دانا گروه که ز بن بر کنده شد زان مکر کوه
❈۳❈
کرد وصف مکرهاشان ذوالجلال لتزول منه اقلال الجبال
جز که آن قسمت که رفت اندر ازل روی ننمود از شکار و از عمل
❈۴❈
جمله افتادند از تدبیر و کار ماند کار و حکمهای کردگار
کسپ جز نامی مدان ای نامدار جهد جز وهمی مپندار ای عیار

فایل صوتی مثنوی معنوی بخش ۴۸ - باز ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد

تصاویر

کامنت ها

بدیع الزمان فروزانفر
2011-12-11T22:49:14
khodavand har kari bekhad mikonad...va asbab ghatE nistand...pas kasb v amal b fayede ast...ma sabr mikonim ta khoda har kar mikhahad bokonad.
محمدامین مروتی
2014-01-30T23:22:31
جبر و توکلمولانا در داستان شیر و نخجیریان (دفتر اول)،- که از کلیله و دمنه اخذ کرده- توکل و جبر کاهلانه را در برابر، توکل عاقلانه و مشروع قرار می دهد. شیر با حملات همیشگی به حیوانات جنگل، آسایش و آرامش را از آن ها سلب کرده. حیوانات به او پیشنهاد می کنند تا شیر دست از تلاش و شکار و تدبیر و کار و کسب بردارد و به خدای رزاق توکل کند و آن ها به عوض، غذای او را تامین کنند: جز که آن قسمت که رفت اندر ازل، روی ننمود از شکار و از عملجمله افتادند از تدبیر و کار ماند کار و حکم های کردگارکسب، جز نامی مدان ای نامدار جهد، جز وهمی مپندار ای عیاراستدلال حیوانات با چاره اندیشی و حیلت سازی خودشان برای مهار شیر در تناقض آشکار است. شیر پاسخ می دهد که توسل به اسباب هم سنت پیامبر است و به همین علت کاسب و شاغل را حبیب خدا دانسته:گفت آری گر توکل رهبرست این سبب هم سنت پیغمبرستگفت پیغامبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببندرمزِ الکاسب حبیب الله شنو از توکل در سبب، کاهل مشوحیوانات پاسخ می دهند کودک تا پا نگرفته و تلاش نمی کند، از بابایش سواری می گیرد و مادر شیرش می دهد. انسان ها هم قبل از دست اندازی و دوندگی های حرص آلوده برای روزی، در بهشت صفا و یگانگی به سر می بردند ولی دست اندازی و افزون خواهی سبب هبوطشان از این بهشت شد و با هم دشمن شدند . ما هم طبق حدیث عیال الله هستیم و نباید از بهشت توکلِ کودکی خارج شویم:طفل تا گیرا و تا پویا نبود مرکبش جز گردن بابا نبودچون فضولی گشت و دست و پا نمود در عنا افتاد و در کور و کبودجان های خلق پیش از دست و پا می‌پریدند از وفا اندر صفاچون به امر "اهبطوا" بندی شدند، حبس خشم و حرص و خرسندی شدندما عیال حضرتیم و شیرخواه گفت الخلق عیال للالهآنک او از آسمان باران دهد هم تواند کو ز رحمت نان دهدشیر جواب می دهد اگر بیلی به دست کسی بدهیم، طبعا برای ان است که از آن استفاده ای کند. خدا هم که دست و پا به ما داده، برای آن است که از عالم بی دست و پاییِ کودکانه خارج شویم و شکر هر نعمتی در استفادة بهینه از آن نعمت است و به نفی جبر و توکل کاهلانه می پردازد: گفت شیر آری ولی رب العباد نردبانی پیش پای ما نهادپایه پایه رفت باید سوی بام هست جبری بودن اینجا طمعِ خامپای داری چون کنی خود را تو لنگ دست داری چون کنی پنهان تو چنگ؟خواجه چون بیلی به دست بنده داد بی زبان معلوم شد او را مراددست، همچون بیل، اشارت های اوست آخراندیشی عبارت های اوستسعیِ شکرِ نعمتش، قدرت بود جبر تو انکار آن نعمت بودشکرِ قدرت، قدرتت افزون کند جبر، نعمت از کفت بیرون کندجبر تو خفتن بود در ره مخسپ تا نبینی آن در و درگه مخسپگر توکل می کنی در کار کن کشت کن، پس تکیه بر جبار کن نکتة جالب توجه در این داستان، روش و شیوة طرح موضوعات توسط مولاناست. بسیار اتفاق می افتد که مولانا بدون توجه به سیاق و جریان منطقیِ حکایت، جایگاهِ شخصیت های خوب و بد را نادیده می گیرد و حتی حرف حساب هایش را از زبان شخصیت های ناموجه هم می زند. چنان که در حکایت معاویه و ابلیس(دفتر دوم) ، سخنان عارفانه و بسیار زیبایی به زبان ابلیس می گذارد. در این جا هم هر دو طرف حرف های خوبی می زنند گو این که وزنة حرف حساب های شیر سنگین تر است. اما خود این شیر شخصیت ستمگری است که در نهایت مغلوب هوش و فراست خرگوش می شود و توسط او هلاک می شود و حیوانات جنگل با تدبیر او نجات می یابند. گاه مولانا هر چه به ذهنش می رسد بر اساس تداعی معانی به زبان می راند بی آن که خیلی جانب گفتمان خاصی را بگیرد و این مورد به خصوص در مباحث چالش انگیزی چون جبر و اختیار و قضا و قدر و توکل و نقش ابلیس در سناریوی آفرینش، بسیار پیش می آید. در واقع بخشی از موضوع به غموض این بحث ها و حتی روشن نبودن تکلیفِ مولانا با خودش در این مباحث هم بر می گردد. کما این که خود ما هم در موضع گیری های مان در این مباحث، در مقاطع مختلف، ممکن است مواضع مختلفی داشته باشیم که حتی متوجه تناقضات آن ها نباشیم و این به سبب طبیعت غامض و حل نشدة این مباحث هم هست.
فرهاد
2019-02-12T01:46:52
شرح و تفسیر بیت 948جمله با وی بانگ ها برداشتند / کان حریصان که سبب ها کاشتندهمه نخچیران که مشرب جبر داشتند در رد استدلالات شیر که مشرب اختیار داشت با صدای بلند گفتند : آن آزمندانی که در امور دنیوی این همه به علل و اسباب متوسل شدند و سعی و تلاش کردند .شرح و تفسیر بیت 949صد هزار اندر هزار از مرد و زن / پس چرا محروم ماندند از زمن ؟در ادامه بیت قبل ، پس چرا صدها هزار تن از مردان و زنان از منافع و بهره های روزگار ناکام مانده اند . [ به نوعی این سوال از شیر است که چرا تو با این همه سعی و عمل و یال و کوپال همیشه گرسنه ای و آواره دشت ها و صحراها ؟ ]شرح و تفسیر بیت 950صد هزاران قرن ز آغاز جهان / همچو اژدرها ، گشاده صد دهاناز آغاز عمر دنیا تا کنون صدها هزار قرن سپری شده و آزمندان همچون اژدها دهان حرص گشوده اند .شرح و تفسیر بیت 951مکرها کردند آن دانا گروه / که ز بن ، برکنده شد آن مکر ، کوهآزمندان زیرکسار برای رسیدن به مطلوب خویش مکرها بکار بستند . مکرهایی که از حیث قدرت و تاثیر ، کوههای عظیم را از جای بر می انداخت .شرح و تفسیر بیت 952کرد وصف مکرهاشان ذوالجلال / لتزول منه اقلال الجبالخداوندی که جلیل و شکوهمند است نیرنگ آنان را چنین وصف کرده است “ستیغ کوهها از نیرنگ آنان به رفتار آید” . [ مصراع دوم مقتبس از آیه 46 سوره ابراهیم است . ” و نیرنگ خود بکار بستند و حال آنکه همه نیرنگ هاشان به نزد خداست . گرچه کوهها از آن به رفتار آیند ” ]شرح و تفسیر بیت 953جز که آن قسمت که رفت اندر ازل / روی ننمود از شکار و از عملولی از شکار و تلاش و جهد آنان چیزی حاصل نیامد مگر آن قسمت که در روز ازل برای آنان مقدر شده بود . [ بیت فوق اشاره دارد به قسمتی از آیه 32 سوره زخرف . ” … ما قسمت کردیم معاش بندگان را در زندگی دنیا ” ]شرح و تفسیر بیت 954جمله افتادند از تدبیر و کار / ماند کار و حکم های کردگارمردم جملگی از تدبیر و کار و تلاش درمانده شدند و فقط کار و فرمان خدا بود که بر همه چیز غلبه داشت و جهد و تلاش آنان بی فایده ماند .شرح و تفسیر بیت 955کسب ، جز نامی مدان ای نامدار / جهد ، حز وهمی مپندار ای عیارپس ای نام آور ، کسب و عمل را چیزی جز یک نام به حساب میاور زیرا کسب هیچ تاثیری در مقدرات الهی ندارد و آنرا تغییر ندهد . و ای جوانمرد ، تلاش را وهم و گمانی بیش مپندار .– تا اینجا نخچیران جبری مشرب ، دلائلی آوردند تا اثبات کنند که تقدیر حق بر تدبیر عبد غالب می آید و آنچه قرار است رخ دهد و. رخ می دهد و آدمی نباید بیهوده و خام اندیشانه سودای کاری کند . چه همه اراده ها و خواسته های بشر ، مقهور خواست حضرت حق است .مولانا برای بسط مقصود نخچیران حکایت نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان را آورده است که در بخش بعدی به شرح و تفسیر ابیات آن می پردازیم .