مولانا:گفت هر رازی نشاید باز گفت جفت طاق آید گهی گه طاق جفت
❈۱❈
گفت هر رازی نشاید باز گفت
جفت طاق آید گهی گه طاق جفت
از صفا گر دم زنی با آینه
تیره گردد زود با ما آینه
❈۲❈
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
کین سه را خصمست بسیار و عدو
در کمینت ایستد چون داند او
❈۳❈
ور بگویی با یکی دو الوداع
کل سر جاوز الاثنین شاع
گر دو سه پرنده را بندی بهم
بر زمین مانند محبوس از الم
❈۴❈
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلطافکن مشوب
مشورت کردی پیمبر بستهسر
گفته ایشانش جواب و بیخبر
❈۵❈
در مثالی بسته گفتی رای را
تا ندانند خصم از سر پای را
او جواب خویش بگرفتی ازو
وز سؤالش مینبردی غیر بو
کامنت ها