مولانا:شیر گفتش تو ز اسباب مرض این سبب گو خاص کاینستم غرض
❈۱❈
شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات آمنست
❈۲❈
قعر چه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمت چه به که ظلمتهای خلق
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
❈۳❈
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چه حاضرست
گفت من سوزیدهام زان آتشی
تو مگر اندر بر خویشم کشی
❈۴❈
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بچه در بنگرم
کامنت ها