مولانا:ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون
❈۱❈
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
❈۲❈
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد، هنوز
کم نگردد سوزش آن خلقسوز
❈۳❈
سنگها و کافران سنگدل
اندر آیند اندرو زار و خجل
هم نگردد ساکن از چندین غذا
تا ز حق آید مرورا این ندا
❈۴❈
سیر گشتی سیر، گوید نه هنوز
اینت آتش اینت تابش اینت سوز
عالمی را لقمه کرد و در کشید
معدهاش نعره زنان هل من مزید
❈۵❈
حق قدم بر وی نهد از لامکان
آنگه او ساکن شود از کن فکان
چونک جزو دوزخست این نفس ما
طبع کل دارد همیشه جزوها
❈۶❈
این قدم حق را بود کو را کُشد
غیر حق خود کی کمان او کشد
در کمان ننهند الا تیر راست
این کمان را بازگون کژ تیرهاست
❈۷❈
راست شو چون تیر و واره از کمان
کز کمان هر راست بجهد بیگمان
چونک وا گشتم ز پیگار برون
روی آوردم به پیگار درون
❈۸❈
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کَنم این کوه قاف
❈۹❈
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست آن که خود را بشکند
کامنت ها