گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:منم از جان خود بیزار بیزار اگر باشد تو را از بنده آزار

❈۱❈
منم از جان خود بیزار بیزار اگر باشد تو را از بنده آزار
مرا خود جان و دل بهر تو باید که قربان تو باشد ای نکوکار
❈۲❈
ز آزار دلت گر چه نگویی درون جان من پیداست آثار
بهار از من بگردد چون ندانم چو در دل جای گلشن پر شود خار
❈۳❈
گناهم پیش لطفت سجده آرد که ای مسجود جان زنهار زنهار
گنه را لطف تو گوید که تا کی گنه گوید بدو کاین بار این بار
❈۴❈
تن و جانی که خاک تو نباشد تن او سله باشد جان او مار
تو خورشیدی و مرغ روز خواهی چو مرغ شب بیاید نبودش بار
❈۵❈
چو برگیری تو رسم شب ز عالم چه پرها برکند مرغ شب ای یار
به حق آن که لطف تو جهانست که آن جا گم شود این چرخ دوار
❈۶❈
به چشم جان چه دریا و چه صحرا در آن عالم چه اقرار و چه انکار
به تنگی درفتد هرک از تو ماند فروکن دست و او را زود بردار
❈۷❈
به قصد از شمس تبریزی نگردم چگونه زهر نوشد مرد هشیار

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۰۴۲

تصاویر

کامنت ها

همایون
2020-03-22T09:46:23
غزل نه در غیاب شمس بلکه در زمان حضور و دوستی با اوست، آنگونه که از محتوی ابیات برمی آیدبدون شک شمس تبریز انسان کامل و خارق العاده ای بوده است، و جلال الدین گهگاه باعث آزردن او میشده است و این از ویژگی های زندگی است که هم شب دارد وهم روز هم گل و هم خار و هم غم و هم شادی، ولی بزرگی انسان اگر یافت شود از جنس نور و خورشید است و نمی توان آنرا با شب و تاریکی پنهان ساختزندگی وقتی با ارزش است که انسانی با ارزش در کنار انسان باشد