مولانا:دارد درویش نوش دیگر و اندر سر و چشم هوش دیگر
❈۱❈
دارد درویش نوش دیگر
و اندر سر و چشم هوش دیگر
در وقت سماع صوفیان را
از عرش رسد خروش دیگر
❈۲❈
تو صورت این سماع بشنو
کایشان دارند گوش دیگر
صد دیگ به جوش هست این جا
دارد درویش جوش دیگر
❈۳❈
همزانوی آنک تش نبینی
سرمست ز می فروش دیگر
درویش ز دوش باز مست است
غیر شب و روز دوش دیگر
❈۴❈
ماییم چو جان خموش و گویا
حیران شده در خموش دیگر
کامنت ها