مولانا:چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر چون حدیث تو نباشد سر سر بشنیده گیر
❈۱❈
چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر
چون حدیث تو نباشد سر سر بشنیده گیر
ای که در خوابت ندیده آدم و ذریتش
از کی پرسم وصف حسنت از همه پرسیده گیر
❈۲❈
چون نباشم در وصالت ای ز بینایان نهان
در بهشت و حور و دولت تا ابد باشیده گیر
چون نبینم خشم و ناز شکرینت هر دمی
بر سر شاهان معنی مر مرا نازیده گیر
❈۳❈
چونک ابر هجر تو ماه تو را پوشیده کرد
صد هزاران در و گوهر بر سرم باریده گیر
چونک مستان را نباشد شمع و شاهد روی تو
صد هزاران خم باده هر طرف جوشیده گیر
❈۴❈
خضر بیمن گر ببیند روی تو ای وای من
ور نبیند آب حیوان هر دمش نوشیده گیر
چون فنا خواهد شدن این ساحره دنیای دون
تخت و بخت و گنج و عالم را به من بخشیده گیر
❈۵❈
در ازل جانهای صدیقان نثار روی تو
چونک رویت را نبینم خود نثاری چیده گیر
این عزیز مصر جانم تا نبیند روی تو
هر دو روزی یوسفی شکرلبی بخریده گیر
❈۶❈
ای خروشیده ز دردم سنگ و آهن دم به دم
چون نجست از سنگ و آهن برق بخروشیده گیر
یک شب این دیوانه را مهمان آن زنجیر کن
ور بژولاند سر زلف تو را ژولیده گیر
❈۷❈
ور جهان در عشق تو بدگوی من شد باک نیست
صد دروغ و افترا بر صادقی بافیده گیر
با فراقت از دو عالم چون منم مظلومتر
گر بنالد ظالم از مظلوم تو نالیده گیر
❈۸❈
چون نلافم شمس تبریز از سگان کوی تو
بر سر شیران عالم مر مرا لافیده گیر
کامنت ها