گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:امیر حسن خندان کن چشم را وجودی بخش مر مشتی عدم را

❈۱❈
امیر حسن خندان کن چشم را وجودی بخش مر مشتی عدم را
سیاهی می‌نماید لشکر غم ظفر ده شادی صاحب علم را
❈۲❈
به حسن خود تو شادی را بکن شاد غم و اندوه ده اندوه و غم را
کرم را شادمان کن از جمالت که حسن تو دهد صد جان کرم را
❈۳❈
تو کارم زان بر سیمین چو زر کن تو لعلین کن رخ همچون زرم را
دلا چون طالب بیشی عشقی تو کم اندیش در دل بیش و کم را
❈۴❈
بنه آن سر به پیش شمس تبریز که ایمانست سجده آن صنم را

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۰۷

تصاویر

کامنت ها

سیدمهدی
2018-11-08T09:42:00
در مصرع اول حشم دزست است و چشم اشتباه نمایانی است.
یکی (ودیگر هیچ)
2019-01-16T09:40:20
به نام او همان چشم صحیح تر می نماید در معنیبمعنای چشم مرا خندان کن یعنی شادی ببخش
فرهنگ
2018-05-20T23:00:48
مصرع اول حشم صحیح هست به معنای خدمتکاران