گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای نهاده بر سر زانو تو سر وز درون جان جمله باخبر

❈۱❈
ای نهاده بر سر زانو تو سر وز درون جان جمله باخبر
پیش چشمت سرکش روپوش نیست آفرین‌ها بر صفای آن بصر
❈۲❈
بحر خونست ای صنم آن چشم نیست الحذر ای دل ز زخم آن نظر
در مژه او گر چه دل را مژده‌هاست الحذر ای عاشقان از وی حذر
❈۳❈
او به زیر کاه آب خفته‌ست پا منه گستاخ ور نی رفت سر
خفته شکلی اصل هر بیدادیی تا ز خوابش تو نخسپی ای پسر
❈۴❈
پاره خواهم کرد من جامه ز تو ای برادر پاره‌ای زین گرمتر
سرکه آشامی و گویی شهد کو دست تو در زهر و گویی کو شکر
❈۵❈
روح را عمریست صابون می‌زنی یا تو را خود جان نبودست ای مگر
تا به کی صیقل زنی آیینه را شرم بادت آخر از آیینه گر
❈۶❈
سوی بحر شمس تبریزی گریز تا برآرد ز آینه جانت گهر

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۰۹۹

تصاویر

کامنت ها

دکتر اندیشه قدیریان
2016-01-07T09:36:16
در مصراع اوّل بیت ششم، بیداریی صحیح است.
همایون
2020-11-11T19:33:25
غزل آیینه جانجلال دین چاره کار انسان را در ملاقات و دوستی با شمس میداند، شمس در فرهنگ و آیین جلال دین یک آغاز است، آغاز راهی که جلال دین پس از آن می پیماید، و نشانی های آنرا آشکار میکندوقتی عکس گوهری در آیینه جان او می افتد دیگر همه تلاش های گذشته برای پاکی روح و روان و صیقلی کردن اندیشه و شیرین کردن جان و بزرگی من از کار می افتد و فرهنگ نوین در کار می آید، این آیین ریشه در کیش مهر و پیر مغان دارد ولی مهم بکار افتادن آن است که با پیدا شدن شمس و ملاقات او با جلال دین صورت میگیرد
نادر..
2018-05-01T17:27:00
در مژه او گر چه دل را مژده‌هاست، ....