مولانا:تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر
❈۱❈
تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر
درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست
شراب و شاهد و ساقی بیشمار نگر
❈۲❈
بدانک عشق جهانی است بیقرار در او
هزار عاشق بیجان و بیقرار نگر
چو دررسی تو بدان شه که نام او نبرم
به حق شاهی آن شه که شاهوار نگر
❈۳❈
چو دیده سرمه کشی باز رو از این سو کن
بدین جهان پر از دود و پرغبار نگر
هزار دود مرکب که چیست این فلکست
غبار رنگ برآرد که سبزه زار نگر
❈۴❈
نگه مکن تو به خورشید چونک درتابد
به گاه شام ورا زرد و شرمسار نگر
چو ماه نیز به دریوزه پر کند زنبیل
ز بعد پانزده روزش تو خوار و زار نگر
❈۵❈
بیا به بحر ملاحت به سوی کان وصال
بدان دو غمزه مخمور یار غار نگر
چو روح قدس ببوسید نعل مرکب او
ز نعل نعره برآمد که حال و کار نگر
❈۶❈
اگر نه عفو کند حلم شمس تبریزی
تو روح را ز چنین یار شرمسار نگر
کامنت ها