گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار

❈۱❈
مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار
لبم که نام تو گوید به باده‌اش خوش کن سرم خمار تو دارد به مستیش تو بخار
❈۲❈
بریز باده بر اجسامم و بر اعراضم چنانک هیچ نماند ز من رگی هشیار
وگر خراب شوم من بود رگی باقی چو جغد هل که بگردد در این خراب دیار
❈۳❈
چو لاله زار کن این دشت را به باده لعل روا مدار که موقوف داریم به بهار
ز توست این شجره و خرقه‌اش تو دادستی که از شراب تو اشکوفه کرده‌اند اشجار
❈۴❈
مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار
مرا چو وقف خرابات خویش کردستی توام خراب کنی هم تو باشیم معمار
❈۵❈
بیار رطل گران تا خمش کنم پی آن نه لایقست که باشد غلام تو مکثار

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۱۴۶

تصاویر

کامنت ها

بابک
2020-02-03T17:15:45
با نوشیدن آب ، گیاه ، میروید و روشن می‌شود . با نوشیدن باده (= بگمز= خدای ماه ) ، تخم انسان میروید و حقیقتش ، پدیدار می‌شود . این بود که گنج ، در ویرانه ، یا در خرابه و خرابات بود . انسان در خرابه ( خرابات ) ، باده مینوشد تا گوهرش ، پدیدارشود . باده ، که بگمز ( بغ + مز= خدای ماه = سیمرغ )باشد ، خود خداست.
نادر..
2018-02-08T18:55:20
لبم که نام تو گوید به باده‌اش خوش کن..