مولانا:ای جان و قوام جمله جانها پر بخش و روان کن روانها
❈۱❈
ای جان و قوام جمله جانها
پر بخش و روان کن روانها
با تو ز زیان چه باک داریم
ای سودکن همه زیانها
❈۲❈
فریاد ز تیرهای غمزه
وز ابروهای چون کمانها
در لعل بتان شکر نهادی
بگشاده به طمع آن دهانها
❈۳❈
ای داده به دست ما کلیدی
بگشاده بدان در جهانها
گر زانک نه در میان مایی
برجسته چراست این میانها
❈۴❈
ور نیست شراب بینشانیت
پس شاهد چیست این نشانها
ور تو ز گمان ما برونی
پس زنده ز کیست این گمانها
❈۵❈
ور تو ز جهان ما نهانی
پیدا ز که میشود نهانها
بگذار فسانههای دنیا
بیزار شدیم ما از آنها
❈۶❈
جانی که فتاد در شکرریز
کی گنجد در دلش چنانها
آن کو قدم تو را زمین شد
کی یاد کند ز آسمانها
❈۷❈
بربند زبان ما به عصمت
ما را مفکن در این زبانها
کامنت ها