گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:رحم کن ار زخم شوم سر به سر مرهم صبرم ده و رنجم ببر

❈۱❈
رحم کن ار زخم شوم سر به سر مرهم صبرم ده و رنجم ببر
ور همه در زهر دهی غوطه‌ام زهر مرا غوطه ده اندر شکر
❈۲❈
بحر اگر تلخ بود همچو زهر هست صدف عصمت جان گهر
ابر ترش رو که غم انگیز شد مژده تو دادیش ز رزق و مطر
❈۳❈
مادر اگر چه که همه رحمتست رحمت حق بین تو ز قهر پدر
سرمه نو باید در چشم دل ور نه چه داند ره سرمه بصر
❈۴❈
بود به بصره به یکی کو خراب خانه درویش به عهد عمر
مفلس و مسکین بد و صاحب عیال جمله آن خانه یک از یک بتر
❈۵❈
هر یک مشهور بخواهندگی خلق ز بس کدیه شان بر حذر
بود لحاف شبشان ماهتاب روز طواف همشان در به در
❈۶❈
گر بکنم قصه ز ادبیرشان درد دل افزاید با درد سر
شاه کریمی برسید از شکار شد سوی آن خانه ز گرد سفر
❈۷❈
در بزد از تشنگی و آب خواست آمد از آن خانه یتیمی به در
گفت که هست آب ولی کوزه نیست آب یتیمان بود از چشم تر
❈۸❈
شاه در این بود که لشکر رسید همچو ستاره همه گرد قمر
گفت برای دل من هر یکی در حق این قوم ببخشید زر
❈۹❈
گنج شد آن خانه ز اقبال شاه روشن و آراسته زیر و زبر
ولوله و آوازه به شهر اوفتاد شهر به نظاره پی یک دگر
❈۱۰❈
گفت یکی کأخر ای مفلسان کشت به یک روز نیاید به بر
حال شما دی همگان دیده‌اند کن فیکون کس نشود بخت ور
❈۱۱❈
ور بشود بخت ور آخر چنین کی شود او همچو فلک مشتهر
گفت کریمی سوی بر ما گذشت کرد در این خانه به رحمت نظر
❈۱۲❈
قصه درازست و اشارت بس است دیده فزون دار و سخن مختصر

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۱۷۰

تصاویر

کامنت ها

پاود
2020-09-20T14:36:06
این بیت قبل از آخر اصلاح گردد به: گفت کریمی سوی ما برگشت. (نه سوی بر ما گذشت). البته اینطور به نظر من میاد خودتان دوباره چک کنید.
همایون
2018-04-12T03:07:16
گفت کریمی سوی ما بر گذشت این کریم همان عشق است که چون کیمیا عمل می‌‌کند و مس را به زر بدل می‌‌سازد اگر این شاه و این کریم در این دنیا نبود دنیا هیچ نبود و انسان آن یتیم بی‌ نوا است که بطور تصادفی عشق در خانه او را زده است عشق لشکری با خود دارد که همه جا پیروز است و همه پلیدی‌ها و بدی‌ها را پشت سر می‌‌گذارد و می‌‌تازددیدن عشق با چشم سر میسر نیست بلکه سرمه‌ای لازم است تا دیدن آن را آسان سازد آن هم نه با چشم سر که با چشم دل که همان گوش است گوشی که با شنیدن راز‌ها آشنا باشد
نادر..
2018-04-19T15:14:53
سرمه نو باید در چشم دل..
بیگانه
2018-05-23T15:24:04
قصه دراز است و اشارت بس استدیده فزون دار و سخن مختصر محشر است این بیت...
سفید
2023-02-05T17:28:49.3555268
  چقدر زیباست این شعر...     رحم کن ار زخم شوم سر به سر مرهم صبرم ده و رنجم ببر... . قصه دراز است و اشارت بس است دیده فزون دار و سخن مختصر...  
سفید
2023-02-12T03:12:57.8620137
  گفت که هست آب ولی کوزه نیست آب یتیمان بود از چشم تر...