مولانا:آفتابی برآمد از اسرار جامه شویی کنیم صوفی وار
❈۱❈
آفتابی برآمد از اسرار
جامه شویی کنیم صوفی وار
تن ما خرقه ایست پرتضریب
جان ما صوفییست معنی دار
❈۲❈
خرقه پر ز بند روزی چند
جان و عشق است تا ابد بر کار
به سر توست شاه را سوگند
با چنین سر چه می‌کنی دستار
❈۳❈
چون رخ توست ماه را قبله
با چنین رخ چه می‌کنی گلزار
تو بها کرده بودی ای نادان
گشته بودی ز عاشقی بیزار
❈۴❈
عشق ناگه جمال خود بنمود
توبه سودت نکرد و استغفار
این جهان همچو موم رنگارنگ
عشق چون آتشی عظیم شرار
❈۵❈
موم و آتش چو گشت همسایه
نقش و رنگش فنا شود ناچار
گر بگویم دگر فنا گردی
ور نگویم نمی‌گذارد یار
❈۶❈
جنه الروح عشق خالقها
منه تجری جمیعه الانهار
منه تصفر خضره الاوراق
منه تخضر اغصن الاشجار
❈۷❈
منه تحمر و جنه المعشوق
منه تصفر و جنه الاحرار
منه تهتز صوره المسرور
منه یبکی الکئیب بالاسحار
❈۸❈
ان فی العشق فسحه الارواح
ان فی ذاک عبره الابصار
ذبت فی العشق کی اعاینه
ما کفی ان اراه باثار
❈۹❈
ان اثار تعجب اثار
ان الاسرار تستر الاسرار
کثره الحجب لا تحجبنی
ان ذکراک تخرق الاستار
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۱۷۷
تصاویر
کامنت ها