گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز گر چه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز

❈۱❈
گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز گر چه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز
گر چه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزن بازگرد ای مرغ گر چه خسته‌ای از چنگ باز
❈۲❈
چند خانه گم کنی و یاوه گردی گرد شهر ور ز شهری نیز یاوه با قلاوزی بساز
اسب چوبین برتراشیدی که این اسب منست گر نه چوبینست اسبت خواجه یک منزل بتاز
❈۳❈
دعوت حق نشنوی آنگه دعاها می‌کنی شرم بادت ای برادر زین دعای بی‌نماز
سر به سر راضی نه‌ای که سر بری از تیغ حق کی دهد بو همچو عنبر چونک سیری و پیاز
❈۴❈
گر نیازت را پذیرد شمس تبریزی ز لطف بعد از آن بر عرش نه تو چاربالش بهر ناز

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۱۹۴

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2016-01-28T05:12:38
شعری برای توبه....بازگشت....حرکت....محاسبه....جهش
صادقی
2019-08-20T08:36:09
صادقی:❤️غزل شمارهٔ 1194❤️مولوی » دیوان شمس » غزلیات گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه سازگر چه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز✍ اگر تو دیوانه و مجنون نیستی خود را دیوانه بساز کلمه ساختن در اینجا کلمه ای کلیدی است زیرا که هر انسانی در طول زندگی خویش در حال ساختن خود است لحظه به لحظه اعمال و رفتار ما مانند آجرهایی است که بنای وجودی و ساختار ما را می سازد در اینجا مولانا توصیه میکند که در این ساخته شدن اگر بنای وجودی خود را بر جنون و دیوانگی بنا ننهاده ای دست بکار شو و برای خود دیوانگی را رقم بزن ولی آیا این سخن حق است و بنای وجودی باید بر دیوانگی پی ریزی شود ؟ در جواب باید گفت هرچیز به جای خویش نیکو است وقتی دیوانگی و جنون در جایگاه اصلی خویش یعنی عشق به معبود قرار گیرد رنگ حق می پذیرد امام سجاد در مناجات ذاکرین می فرمایند :إلهی بک هامت القلوب الوالهه و علی معرفتک جمعت العقول المتباینه فلا تطمئن القلوب إلا بذکرک و لا تسکن النفوس إلا عند رؤیاکخدایا چه دل های سرگشته و قلب های بی تاب که شیفته و دیوانه تو شد و چه عقل ها که معرفت تو را گرد هم آورد و راه به جائی نبرد، مگر این دل ها جز به یاد تو آرام می شوند و مگر این جان های بی قرار جز لحظه ی دیدار تو آرام و قرار می گیرند؟!پس واله و دیوانه شدن اگر برای الله باشد که استحقاق واله شدن را دارد در جایگاه حق است و این دیوانگی سزاوار برای هر انسانی است ✍ اگر در این راه به صد راه رفتی و به نتیجه نرسیدی و مهره تو در هر کدام از این راهها که رفتی نابود شد و مات روزگار گردید باز ناامید نشو و راهی دیگر و مهره ای دیگر در این راه خرج کن آنقدر. تلاش کن تا سرانجام به وادی جنون راه یابی این حق تو انسان است که به دامان پر محبت او دست یابد در چهره یار نظاره کند و عاشق و دیوانه او شود پس خود را وامگذار و تلاش کن تا به او راه یابی گر چه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزنبازگرد ای مرغ گر چه خسته‌ای از چنگ باز✍ اگر چه از بی وفایی او مانند تار شده ای باز به سوی او برو و زخمه و بی وفایی دیگر بر جان خویش تحمل کن اگر جواب (لن ترانی) او را شنیدی باز دست برندار آنقدر برو تا جواب (ما رای) را دریافت کنی حتی اگر در این راه مانند حضرت موسی علیه السلام زخمه عشق خوری (و خر موسی صعقا) باز برو و زخمه ای دیگر بر جان همچون تارت بزن ✍ ای مرغی که از دیار خود دور افتاده ای به وطن خود بازگرد اگر چه از ناملایمات روزگار و چنگال باز زمانه خسته و زخمی هستی (الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻠﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺪ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﻣﻤﻠﻮﻙ ﺧﺪﺍﻳﻴﻢ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺮﺩﻳﻢ .(651) چند خانه گم کنی و یاوه گردی گرد شهرور ز شهری نیز یاوه با قلاوزی بساز✍ تا کی میخواهی اینگونه باشی که خانه و مکان امن و جایگاه اصلی خود را به دست فراموشی بسپاری و به دور شهر بیهوده بگردی(وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﺯﻱ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺳﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ . ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ ؟(23) ✍ اگر هم واقعا در این دنیا راه را گم کرده ای و میخواهی به مکان اصلی خود بازگردی اما راه را بلد نیستی بیا و با راهنمایی سازگاری کن و لااقل به حرف آنها گوش کن آنهایی که راهنمای بشریت در این وادی سرگشتگی هستند (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﻫﻤﮕﻲ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ; ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﻦ ﻫﺪﺍﻳﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ، ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺘﻢ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺗﺮﺳﻲ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﺷﻮﻧﺪ .(83) اسب چوبین برتراشیدی که این اسب منستگر نه چوبینست اسبت خواجه یک منزل بتاز✍ با توهمات خویش برای خود اسبی ساخته ای اسبی که خود با دستان خویش و یا اعمالت آن را تراشیده ای به خود هم افتخار میکنی که این اسب راهبر من است در صورتی که این اسب حقیقی نیست بلکه پوشالی و چوبی است و چنین وسیله ای انسان را به جایی نخواهند رساند ✍ اگر واقعا فکر می‌کنی این ساخته های تو حقیقی است و پوشالی و چوبی نیست و تو را به حقیقت میرساند به وسیله آن یک درجه و یک مرحله جلو برو دعوت حق نشنوی آنگه دعاها می‌کنیشرم بادت ای برادر زین دعای بی‌نماز✍ هیچ ندایی از حضرت حق به تو نرسیده و هیچ ارتباطی با او نداری آنگاه دست به دعا برداشته ای و خواسته های خود را مطرح میکنی و توقع داری که دعاهایت هم مستجاب شود ؟ ✍ جای خجالت دارد که درخواست میکنی اما ادب و آداب حضور را رعایت نمیکنی نماز یعنی حضور آن هم نه فقط حاضر شدن بلکه حضوری که در تمام وجود و جنبه های انسان رخنه کند (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ ...ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ...(54) سر به سر راضی نه‌ای که سر بری از تیغ حقکی دهد بو همچو عنبر چونک سیری و پیاز✍ تو سراسر و تمام وجود این گونه هستی که حاضر نیستی در راه حق جان فشانی کنی و برای رضای حق و در راه او زیر تیغ حق بروی ✍ وقتی وجود تو عطرآگین نیست و مانند سیر و پیاز بد بو هستی چه انتظاری هست که از وجود تو بوی معطر و خوش شنیده شود (عنبر ماده خوش بویی است که از شکم گونه ای ماهی به دست می آید ماهی نمادی از حیات زندگی و تحرک است )گر نیازت را پذیرد شمس تبریزی ز لطفبعد از آن بر عرش نه تو چاربالش بهر ناز✍ اگر آن بزرگوار یعنی قطب زمان خورشید شهر تبریز دعا و حاجت تو را بپذیرد و از روی لطف و کرمش بر تو نگاهی افکند یعنی از روی مرحمت و لطفی که دارد تو را مورد عنایت قرار دهد ✍ از آن پس آسوده باش و بر تخت پادشاهی به ناز و عشوه تکیه بزن یعنی تا مورد عنایت قرار نگرفته ای از پا ننشین ولی اگر در بارگاه او با لطفش راه یافتی میتوانی از هر جهت آسوده شوی چهار بالش کنایه از چهار جنبه است که منظور خیال راحت و آرامش است زیرا که در این موقع است که در حمایت و ولایت ولی خدا قرار داری والسلام