گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز تا که ببینند خلق دبدبه رستخیز

❈۱❈
ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز تا که ببینند خلق دبدبه رستخیز
دوش مرا شاه خواند بر سر من حکم راند در تن من خون نماند خون دل رز بریز
❈۲❈
با دل و جان یاغیم بی‌دل و جان می‌زیم باطن من صید شاه ظاهر من در گریز
ای غم و اندیشه رو باده و بای غمست چونک بغرید شیر رو چو فرس خون بمیز
❈۳❈
کشته شوم هر دمی پیش تو جرجیس وار سر بنهادن ز من وز تو زدن تیغ تیز
تشنه ترم من ز ریگ ترک سبو گیر و دیگ با جگر مرده ریگ ساقی جان در ستیز
❈۴❈
تا می دل خورده‌ام ترک جگر کرده‌ام چونک روم در لحد زان قدحم کن جهیز
ترک قدح کن بیار ساغر زفت ای نگار ساغر خردم سبوست من چه کنم کفجلیز
❈۵❈
شمس حق و دین بتاب بر من و تبریزیان تا که ز تف تموز سوزد پرده حجیز

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۰۰

تصاویر

کامنت ها

همایون
2019-05-01T22:46:07
در اندیشه اشراقی عالم معنی‌ که میان عالم بالا و عالم زمینی است همان محل رستاخیز و معاد است و جایگاه روح انسانی‌ است، این عالم با عشق به عالم بالای خود پیوند دارد و با خیال به عالم عقلانی انسانی‌، انسانی‌ که با معنی‌‌ها سرکار دارد و به کلی از حواس زمینی و جسمانی می‌‌برّد به حسی دیگر نیازمند است و زبان دیگری می‌‌گشاید که مستی نامیده می‌‌شود که بی‌ حد و اندازه است، جگر مرکز نیاز‌های زمینی و دل مرکز نیاز‌های معنوی است، جگر به ما به ارث می‌‌رسد و مرده ریگ است یعنی‌ بازمانده از گذشته و ژنتیکی و موروثی ولی دل به شکار نوی‌ها و تازگی‌ها می‌‌پردازد