گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:عشق گزین عشق و در او کوکبه می‌ران و مترس ای دل تو آیت حق مصحف کژ خوان و مترس

❈۱❈
عشق گزین عشق و در او کوکبه می‌ران و مترس ای دل تو آیت حق مصحف کژ خوان و مترس
جانوری لاجرم از فرقت جان می‌لرزی ری بهل و واو بهل شو همگی جان و مترس
❈۲❈
چون تو گمانی ابدا خایفی از روز یقین عین گمان را تو به سر عین یقین دان و مترس
در دل کان نقد زری غایبی از دیدن خود رقص کنان شعله زنان برجه از این کار و مترس
❈۳❈
دل ز تو برهان طلبد سایه برهان نه تویی بر مثل سایه برو باز به برهان و مترس
سایه که فانی کندش طلعت خورشید بقا سایه مخوانش تو دگر عبرت ماکان و مترس

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۰۴

تصاویر

کامنت ها

مشتاق
2013-12-13T07:29:40
با سلام و عرض ادب به دوستداران حضرت مولانابنظر میرسد در مصرع دوم از بیت چهارم عبارت "کار"غلط بوده و "کان"صحیح میباشدرقص کنان شعله زنان برجه از این کان و مترس
همایون
2019-03-17T20:05:15
مطلع غزل بسیار زیباست و حرف بطور کامل بیان شده است، این زیبائی و ردیف "و مترس" شاعر را بیش از حد شجاع کرده بطوری که آن را به سختی تا شش بیت رسانده است حرف روی در قافیه حرف نون است که باید همه جا پیش از ردیف بیاید بنابراین توصیه دوستان در بالا درست است و بیت چهارم نیاز به اصلاح دارددر بیت دوم با کلمه جانور بازی می‌‌شود، اینگونه که اگر "ور" را از آن برداری تنها جان می‌‌ماند بنابراین تو به همین سادگی می‌‌توانی از ترس جانوری نجات پیدا کنیو دیگر اینکه تو در گمان و تردید بسر میبری و به این دلیل از روز قیامت می‌‌ترسی، کافی‌ است که یک سرّ و جادویی بکار بگیری و از گمان بیرون بیائی و به یقین تبدیل شوی، خیلی‌ ساده پس نترس!بدان که تو طلایی ولی در خاک و معدن هستی‌، کافیست که مثل شعله برخسی و از معدن بیایی بیرون مگر بازی شعله را نمیدانی و یا رخسیدن بلد نیستی‌؟ خیلی‌ آسان است کافی‌ است که نترسیتنها یک مسئله باقی‌ می‌‌ماند و آن این است که دل تو که در بیت اول حقیقی‌‌ترین آیه در هستی‌ است و نظیرش در قرآن هم پیدا نمی شود ناگهان بازی در می‌‌آورد و از تو دلیل و برهان می‌‌خواهد و مثل عقل ناتوان و درمانده می‌‌شود، تو هم براحتی می‌‌توانی از یک بازی قدیمی که همه در گذشته (ماکان) آنرا تجربه کرده و عبرت گرفته ا‌ند استفاده کنی و آن هم سایه بازی است، کافی‌ است که ادای سایه در بیاوری و خودت را مثل سایه هر برهان و دلیلی بدانی چون وقتی آفتاب بالای سر تو بیاید سایه هم از بین می‌‌رود و صورت مسئاله پاک می‌‌شود پس نترس، و بدان که:این غزل ار کار نکرد دان که مثال شکم است گفت عزیزش که بخور دلمه بادنجان و مترس
بابک صداقت کمال
2018-09-01T19:29:23
هر چند در نسخه های در دسترس ، قافیه در مصرع (بگذر از این کار و نترس) کار است ؛ شایسته است با توجه به معنی و صحت قافیه از "کان" در غزل استفاده شود. شکی نیست کار جدال معنایی و آوایی با کل غزل دارد و احتمالا در تصحیحات مورد توجه قرار نگرفته است
شهلا
2019-02-28T01:25:08
دوست داشتم تحلیل یا برداشت شما را از: "...عبرتِ ما کان و مترس"، در بیت پایانی میدانستم. آیااین درسته: درس ما و نگاه و ترازوی ما باید همان خودِ "کان" باشد، نه بُرهانی که در افکار خود یا دیگری می جوییم. آنجا که خودِ ما سایه ی بُرهانیم و در طلعت آن آفتاب حقیقت زود زدوده و محو می شویم. یا شاید: عبرتِ ما کُن و مترس، باشد؟