گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس گر چه ملول گشته‌ای کم نزنی ز هیچ کس

❈۱❈
سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس گر چه ملول گشته‌ای کم نزنی ز هیچ کس
چونک رسول از قنق گشت ملول و شد ترش ناصح ایزدی ورا کرد عتاب در عبس
❈۲❈
گر نکنی موافقت درد دلی بگیردت همنفسی خوش است خوش هین مگریز یک نفس
ذوق گرفت هر چه او پخت میان جنس خود ما بپزیم هم به هم ما نه کمیم از عدس
❈۳❈
من نبرم ز سرخوشان خاصه از این شکرکشان مرگ بود فراقشان مرگ که را بود هوس
دوش حریف مست من داد سبو به دست من بشکنم آن سبوی را بر سر نفس مرتبس
❈۴❈
نفس ضعیف معده را من نکنم حریف خود زانک خدوک می‌شود خوان مرا از این مگس
من پس و پیش ننگرم پرده شرم بردرم زانک کمند سکر می می‌کشدم ز پیش و پس
❈۵❈
خوش سحری که روی او باشد آفتاب ما شاد شبی که باشد او بر سر کوی دل عسس
آمد عشق چاشتی شکل طبیب پیش من دست نهاد بر رگم گفت ضعیف شد مجس
❈۶❈
گفت کباب خور پی قوت دل بگفتمش دل همگی کباب شد سوی شراب ران فرس
گفت شراب اگر خوری از کف هر خسی مخور باده منت دهم گزین صاف شده ز خاک و خس
❈۷❈
گفتم اگر بیابمت من چه کنم شراب را نیست روا تیممی بر لب نیل و بر ارس
خامش باش ای سقا کاین فرس الحیات تو آب حیات می‌کشد بازگشا از او جرس
❈۸❈
آب حیات از شرف خود نرسد به هر خلف زین سببست مختفی آب حیات در غلس

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۰۵

تصاویر

کامنت ها

پیمان
2020-04-26T08:55:55
عسس. [ ع َ س َ س ] به معنی شبگرد و حارس، آن را اسم جمع برای عاس نیز گفته اند، زیرا جمع مکسر «فاعل» بر وزن فَعَل نیامده است. (از اقرب الموارد). جمع عاس ّ است که به معنی شحنه ٔشب باشد و در فارسی بر مفرد اطلاق کنند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پاسبانان که به شب گردند. (دهار). کسی که به محافظت شهر به شب گردد. (غیاث اللغات ). شبگرد. شبگردان . کوتوال . نوبتی . گزمه . داروغه
بیگانه
2019-07-23T11:49:58
دوش حریف مست من داد سبو به دست من...