گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چون خانه روی ز خانه ما با آتش و با زبانه ما

❈۱❈
چون خانه روی ز خانه ما با آتش و با زبانه ما
با رستم زال تا نگویی از رخش و ز تازیانه ما
❈۲❈
زیرا جز صادقان ندانند مکر و دغل و بهانه ما
اندر دل هیچ کس نگنجیم چون در سر اوست شانه ما
❈۳❈
هر جا پر تیر او ببینی آن جاست یقین نشانه ما
از عشق بگو که عشق دامست زنهار مگو ز دانه ما
❈۴❈
با خاطر خویش تا نگویی ای محرم دل فسانه ما
گر تو به چنینه‌ای بگویی والله که تویی چنانه ما
❈۵❈
اندر تبریز بد فلانی اقبال دل فلانه ما

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۱

تصاویر

کامنت ها

مونا
2013-01-22T22:42:06
منظور این است که مولانا اینقدر بزرگ است که در دل هیچ کس نمی گنجد
همایون
2017-11-14T23:21:42
غزل رازداری برای دوستان صمیمی که همسایه جلال دین اند و به خانه او رفت و آمد دارند و از او آتش قرض می‌کنند و گرما و عشق می‌گیرند رخش رستم‌ها را من تازیانه می‌زنم هر چه جنگ‌های خوب و تیر‌های نجات بخش است از من نیرو می‌گیرد چون من نزدیک‌ترین رابطه با هستی‌ و معشوق را دارم و هستی‌ را من سامان میدهم، کنایه شانه زدن زلف معشوقمن در دل‌ هیچکس جای نمی گیرم پس تو هم سعی‌ نکن مرا در ذهن و اندیشه و دل‌ خود جای دهی‌ افسانه من برای هیچکس باور کردنی نیست تنها از عشق و گرما و شادی‌ای که از من می‌‌گیری با دیگران بگو از یک دانگی من حرفی‌ نزن از من تنها بگو که فلانی با فلانی که تبریزی بود دوست بود و از این دوستی‌ بهره‌ها برد
مولانا
2018-11-20T20:38:19
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و توخنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو