مولانا:درون ظلمتی میجو صفاتش که باشد نور و ظلمت محو ذاتش
❈۱❈
درون ظلمتی میجو صفاتش
که باشد نور و ظلمت محو ذاتش
در آن ظلمت رسی در آب حیوان
نه در هر ظلمتست آب حیاتش
❈۲❈
بسی دلها رسد آن جا چو برقی
ولی مشکل بود آن جا ثباتش
خنک آن بیدق فرخ رخی را
که هر دم میرساند شه به ماتش
❈۳❈
بسی دلها چو شکر شد شکسته
نگشته صاف و نابسته نباتش
بپوشیده ز خود تشریف فقرش
هم از یاقوت خود داده زکاتش
❈۴❈
اگر رویش به قبله مینبینی
درون کعبه شد جای صلاتش
شب قدرست او دریاب او را
امان یابی چو برخوانی براتش
❈۵❈
ز هجران خداوند شمس تبریز
شده نالان حیاتش از مماتش
کامنت ها