مولانا:نگاری را که میجویم به جانش نمیبینم میان حاضرانش
❈۱❈
نگاری را که میجویم به جانش
نمیبینم میان حاضرانش
کجا رفت او میان حاضران نیست
در این مجلس نمیبینم نشانش
❈۲❈
نظر میافکنم هر سو و هر جا
نمیبینم اثر از گلستانش
مسلمانان کجا شد نامداری
که میدیدم چو شمع اندر میانش
❈۳❈
بگو نامش که هر کی نام او گفت
به گور اندر نپوسد استخوانش
خنک آن را که دست او ببوسید
به وقت مرگ شیرین شد دهانش
❈۴❈
ز رویش شکر گویم یا ز خویش
که کفو او نمیبیند جهانش
زمینی گر نیابد شکل او چیست
که میگردد در این عشق آسمانش
❈۵❈
بگو القاب شمس الدین تبریز
مدار از گوش مشتاقان نهانش
کامنت ها