مولانا:ما نعره به شب زنیم و خاموش تا درنرود درون هر گوش
❈۱❈
ما نعره به شب زنیم و خاموش
تا درنرود درون هر گوش
تا بو نبرد دماغ هر خام
بر دیگ وفا نهیم سرپوش
❈۲❈
بخلی نبود ولی نشاید
این شهره گلاب و خانه موش
شب آمد و جوش خلق بنشست
برخیز کز آن ماست سرجوش
❈۳❈
امشب ز تو قدر یافت و عزت
بر دوش ز کبر میزند دوش
یک چند سماع گوش کردیم
بردار سماع جان بیهوش
❈۴❈
ای تن دهنت پر از شکر شد
پیشت گله نیست هیچ مخروش
ای چنبر دف رسن گسستی
با چرخه و دلو و چاه کم کوش
❈۵❈
چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش
خرگوش که صورتند بیجان
گرمابه پر از نگار منقوش
❈۶❈
با نفس حدیث روح کم گوی
وز ناقه مرده شیر کم دوش
از شر بگریز یار شب باش
کاندر سر شب نهند شب پوش
❈۷❈
تا صبح وصال دررسیدن
درکش شب تیره را در آغوش
از یاد لقای یار بیخواب
از خواب شدستمان فراموش
❈۸❈
شب چتر سیاه دان و با وی
نعره دهلست و بانک چاووش
این فتنه به هر دمی فزونست
امشب بترست عشق از دوش
❈۹❈
شب چیست نقاب روی مقصود
کای رحمت و آفرین بر آن روش
هین طبلک شب روان فروکوب
زیرا که سوار شد سیاووش
کامنت ها