گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش

❈۱❈
شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش
چو بسوخت جان عاشق ز حبیب سر برآرد چه بسوخت اندر آتش که نگشت جان آتش
❈۲❈
بمسوز جز دلم را که ز آتشت به داغم بنگر به سینه من اثر سنان آتش
که ستاره‌های آتش سوی سوخته گراید که ز سوخته بیابد شررش نشان آتش
❈۳❈
غم عشق آتشینت چو درخت کرد خشکم چو درخت خشک گردد نبود جز آن آتش
خنک آنک ز آتش تو سمن و گلشن بروید که خلیل عشق داند به صفا زبان آتش
❈۴❈
که خلیل او بر آتش چو دخان بود سواره که خلیل مالک آمد به کفش عنان آتش
سحری صلای عشقت بشنید گوش جانم که درآ در آتش ما بجه از جهان آتش
❈۵❈
دل چون تنور پر شد که ز سوز چند گوید دهن پرآتش من سخن از دهان آتش

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۴۹

تصاویر

کامنت ها

نادر
2013-03-27T03:35:23
آتش درینجا به چند معنی آمده اول آتش عشق است. و عشق را عرفا به چهار نوع تقسیم نموده اند عشق خداوند با خود؛ یعنی خداوند از کمال خود عاشق ومعشوق خود است. ودر مظاهر حق همواره بصورت حبیب ظاهر شده و محبوب مخفی بوده مگر بظهورش در اسم اعظم که بظهور محبوب ظاهر شده. قسم دوم عشق ، محبت حق است بسوی خلق خود که عالم وجود دورنمای آنست و ظهور مظاهر مقدسه همه حکایت از آن و حدیث قدسی "کنت کنز...."گویای این حقیقت و مصداق دیگر آن حدیث قدسی"کسی که مرا طلب کند می یابد و هر که مرا یابد میشناسد و هر که مرا شناخت دوست دارد و هر که مرا دوست دارد به من عشق میورزد و هر که به من عشق ورزد من هم به او عشق میورزم ***و هر که را عاشق شوم میکشم. هر که را بکشم خونبهای او بر من است وهر که خونبهای او بر من باشد "خود نیز خونبهای اویم". . قسم سوم عشق، محبت خلق بسوی حق است. وأین نیز در نهایت کمال خود، عبارت از فدای جان است و آیه" فتمنوا الموت أن کنتم صادقین" که شهادت حضرت مسیح وحضرت امام حسین نشانه آنست حاکی ازین قسم عشق است. قسم چهارم عشق، محبت خلق به خلق است. زیرا کسی نمیتواند در حب بکمال برسد مگر به خلق او که میبیند محبت داشته باشد. سپند در این ابیات اشاره به هویت فداست و از جنس آتش شدن نفس عبارتست از گذشت او از مراحل طلب، عشق، معرفت، توحید، استغنا ، حیرت است تا بمرحله فنا میرسد واز نفس اثری نمیماند و هویتش همان هویت آتش میشود.
پرستو
2020-11-18T15:11:59
بیت ششم خنک آنک ز آتش تو سمن و (گلش) بروید... صحیح است
فائزه
2021-12-20T00:37:17.7277318
سلام. ممنون واقعا مفید بود. اما چطور میشه که همرو دوست داشت (محبت خلق به خلق) تا به مرحله ی بعد یعنی محبت به خدا رسید؟ 
ابوتراب. عبودی
2023-07-30T01:00:52.4092626
‏‎باسلام و عرض ادب محضر استادان فرهیخته و ارجمند.   ازآتش عشق هرآنکه دلسوخته نیست هرگز دل ما به مهر او دوخته نیست گر سوخته دل نئی! حذر کن تو ز ما کاتش به دلی زنیم کافروخته نیست   بااحترام دیوان ابوتراب عبودی