گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:باز درآمد طبیب از در رنجور خویش دست عنایت نهاد بر سر مهجور خویش

❈۱❈
باز درآمد طبیب از در رنجور خویش دست عنایت نهاد بر سر مهجور خویش
بار دگر آن حبیب رفت بر آن غریب تا جگر او کشید شربت موفور خویش
❈۲❈
شربت او چون ربود گشت فنا از وجود ساقی وحدت بماند ناظر و منظور خویش
نوش ورا نیش نیست ور بودش راضیم نیست عسل خواره را چاره ز زنبور خویش
❈۳❈
این شب هجران دراز با تو بگویم چراست فتنه شد آن آفتاب بر رخ مستور خویش
غفلت هر دلبری از رخ خود رحمتست ور نه ببستی نقاب بر رخ مشهور خویش
❈۴❈
عاشق حسن خودی لیک تو پنهان ز خود خلعت وصلت بپوش بر تن این عور خویش
شکر که خورشید عشق رفت به برج حمل در دل و جان‌ها فکند پرورش نور خویش
❈۵❈
شکر که موسی برست از همه فرعونیان باز به میقات وصل آمد بر طور خویش
عیسی جان دررسید بر سر عازر دمید عازر از افسون او حشر شد از گور خویش
❈۶❈
باز سلیمان رسید دیو و پری جمع شد بر همه شان عرضه کرد خاتم و منشور خویش
ساقی اگر بایدت تا کنم این را تمام باده گویا بنه بر لب مخمور خویش

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۲۷۱

تصاویر

کامنت ها

هادی رنجبران
2021-12-22T17:00:29.281656
گشت فنا از وجود: از وجود جسمانی رهایی یافت. بادة گویا: شراب از آن رو که فصاحت آرد و خورنده را در سخن کشد.