مولانا:باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش
❈۱❈
باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش
توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش
گرز برآورد عشق کوفت سر عقل را
شد ز بلندی عشق چرخ فلک پست دوش
❈۲❈
دولت نو شد پدید دام جهان را درید
مرغ ظریف از قفس شکر که وارست دوش
آنچ به هفت آسمان جست فرشته و نیافت
نک به زمین گاه خاک سهل برون جست دوش
❈۳❈
آنک دل جبرئیل از کف او خسته بود
مرغ پراشکستهای سینه او خست دوش
عقل کمالی که او گردن شیران شکست
عاشق بیدست و پا گردن او بست دوش
❈۴❈
از شرر آفتاب شیشه گردون نکفت
سایه بیسایهای دید دراشکست دوش
ماه که چون عاشقان در پی خورشید بود
بعد فراق دراز خفیه بپیوست دوش
❈۵❈
آنک در او عقل و وهم مینرسد از قصور
گشت عیان تا که عشق کوفت بر او دست دوش
هر چه بود آن خیال گردد روزی وصال
چند خیال عدم آمد در هست دوش
❈۶❈
خامش باش ای دلیل خامشیت گفتنست
شد سر و گوشت بلند از سخن پست دوش
کامنت ها