مولانا:تمام اوست که فانی شدست آثارش به دوستگانی اول تمام شد کارش
❈۱❈
تمام اوست که فانی شدست آثارش
به دوستگانی اول تمام شد کارش
مرا دلیست خراب خراب در ره عشق
خراب کرده خراباتیی به یک بارش
❈۲❈
بگو به عشق بیا گر فتاده میخواهی
چنان فتاد که خواهی بیا و بردارش
میا به پیش ز درش ببین که میترسم
ز شعلهها که بسوزی ز سوز اسرارش
❈۳❈
وگر بگیردت آتش به سوی چشم من آ
که سیل سیل روانست اشک دربارش
حدیث موسی و سنگ و عصا و چشمه آب
ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش
❈۴❈
برآر بانگ و بگو هر کجا که بیماریست
صلای صحت و دولت ز چشم بیمارش
برآ به کوه و بگو هر کجا که خفته دلیست
صلای بینش و دانش ز بخت بیدارش
❈۵❈
که نور من شرح الله صدره شمعیست
که در دو کون نگنجد فروغ انوارش
کامنت ها