مولانا:امروز روز شادی و امسال سال لاغ نیکوست حال ما که نکو باد حال باغ
❈۱❈
امروز روز شادی و امسال سال لاغ
نیکوست حال ما که نکو باد حال باغ
آمد بهار و گفت به نرگس به خنده گل
چشم من و تو روشن بیروی زشت زاغ
❈۲❈
گل نقل بلبلان و شکر نقل طوطیان
سبزهست و لاله زار و چمن کوری کلاغ
با سیب انار گفت که شفتالویی بده
گفت این هوس پزند همه منبلان راغ
❈۳❈
شفتالوی مسیح به جان میتوان خرید
جانی نه کز دلست ترقیش نه از دماغ
باغ و بهار هست رسول بهشت غیب
بشنو که بر رسول نباشد به جز بلاغ
❈۴❈
در آفتاب فضل گشا پر و بال نو
کز پیش آفتاب برفتست میغ و ماغ
چندان شراب ریخت کنون ساقی ربیع
مستسقیان خاک از این فیض کرده کاغ
❈۵❈
خورشید ما مقیم حمل در بهار جان
فارغ ز بهمنست و ز کانون زهی مساغ
سر همچنین بجنبان یعنی سر مرا
خاریدن آرزوست ندارم بدو فراغ
❈۶❈
امروز پایدار که برپاست ساقیی
کبست خاک را و فلک را دو صد چراغ
گه آب مینماید و گه آتشی کز او
دل داغ داغ بود و رهانیده شد ز داغ
❈۷❈
غم چیغ چیغ کرد چو در چنگ گربه موش
گو چیغ چیغ میکن و گو چاغ چاغ چاغ
آتش بزن به چرخه و پنبه دگر مریس
گردن چو دوک گشت این حرف چون پناغ
کامنت ها