گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف

❈۱❈
ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
از چپ و راست می‌رسد مست طمع هر اشتری چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف
❈۲❈
غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل زانک به پستی‌اند و ما بر سر کوه بر شرف
کس به درازگردنی بر سر کوه کی رسد ور چه کنند عف عفی غم نخوریم ما ز عف
❈۳❈
بحر اگر شود جهان کشتی نوح اندرآ کشتی نوح کی بود سخره غرقه و تلف
کان زمردیم ما آفت چشم اژدها آنک لدیغ غم بود حصه اوست وااسف
❈۴❈
جمله جهان پرست غم در پی منصب و درم ما خوش و نوش و محترم مست طرب در این کنف
مست شدند عارفان مطرب معرفت بیا زود بگو رباعیی پیش درآ بگیر دف
❈۵❈
باد به بیشه درفکن در سر سرو و بید زن تا که شوند سرفشان بید و چنار صف به صف
بید چو خشک و کل بود برگ ندارد و ثمر جنبش کی کند سرش از دم و باد لاتخف
❈۶❈
چاره خشک و بی‌مدد نفخه ایزدی بود کوست به فعل یک به یک نیست ضعیف و مستخف
نخله خشک ز امر حق داد ثمر به مریمی یافت ز نفخ ایزدی مرده حیات مؤتنف
❈۷❈
ابله اگر زنخ زند تو ره عشق گم مکن پیشه عشق برگزین هرزه شمر دگر حرف
چون غزلی به سر بری مدحت شمس دین بگو وز تبریز یاد کن کوری خصم ناخلف

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۰۱

تصاویر

کامنت ها

همایون
2017-12-20T23:13:21
این غزل صورت نهایی شده غزل 1302 است که از مستان خلوتی صحبت می‌‌شود عرفان جلال دین عرفان صفا و هم نشینی یاران صاف است که هیچ غرضی در میان آنان نیست جز معرفت و حکمت دو یا سه نفر معمولا این عشرت و بزم را بپا می‌‌دارند اینان دارای نفخه خدائی یا فره ایزدی اند که اگر نباشد نیاز‌های فردی در کار خواهد بود مانند بسیاری که دم از عرفان میزنند و ادعای اشتر یا عارف بودن هم دارند ولی هنوز صاف نگشته اند این عرفان را شمس و کسانی چون بایزید و حلّاج و شهاب دین که بسیار انگشت شمارند نمایندگی می‌‌کننداین باوری ‌ایرانی است که کسانی که دارای فره ایزدی اند کار‌های بسیار بزرگی می‌‌کنند و هیچ دشمن و ناخلفی نمی‌‌تواند به آنان آسیبی‌ برساند انگار در کشتی‌ نوح اند بلکه این آنان اند که هر درمانده‌ای را نیز به شادی و خرمی می‌‌رسانند و هنگامی که به مستی و طرب در می‌‌آیند باد سرمستی و فره خود را در بیشه عشق به درختان خشک می‌‌رسانند و آنها را هم به تازگی و طرب در می‌‌آورند همان طور که یاران جلال دین همواره از این شادابی او برخوردار می‌‌گردند