گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف ز مرغزار برون آ و صف‌ها بشکاف

❈۱❈
بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف ز مرغزار برون آ و صف‌ها بشکاف
به مدحت آنچ بگویند نیست هیچ دروغ ز هر چه از تو بلافند صادقست نه لاف
❈۲❈
عجب که کرت دیگر ببیند این چشمم به سلطنت تو نشسته ملوک بر اطراف
تو بر مقامه خویشی وز آنچ گفتم بیش ولیک دیده ز هجرت نه روشنست نه صاف
❈۳❈
شعاع چهره او خود نهان نمی‌گردد برو تو غیرت بافنده پرده‌ها می‌باف
تو دلفریب صفت‌های دلفریب آری ولیک آتش من کی رها کند اوصاف
❈۴❈
چو عاشقان به جهان جان‌ها فدا کردند فدا بکردم جانی و جان جان به مصاف
اگر چه کعبه اقبال جان من باشد هزار کعبه جان را بگرد تست طواف
❈۵❈
دهان ببسته‌ام از راز چون جنین غمم که کودکان به شکم در غذا خورند از ناف
تو عقل عقلی و من مست پرخطای توام خطای مست بود پیش عقل عقل معاف
❈۶❈
خمار بی‌حد من بحرهای می‌خواهد که نیست مست تو را رطل‌ها و جره کفاف
بجز به عشق تو جایی دگر نمی‌گنجم که نیست موضع سیمرغ عشق جز که قاف
❈۷❈
نه عاشق دم خویشم ولیک بوی تست چو دم زنم ز غمت از مت و از آلاف
نه الف گیرد اجزای من به غیر تو دوست اگر هزار بخوانند سوره ایلاف
❈۸❈
به نور دیده سلف بسته‌ام به عشق رخت که گوش من نگشاید به قصه اسلاف
منم کمانچه نداف شمس تبریزی فتاده آتش او در دکان این نداف

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

تصاویر

کامنت ها

همایون
2020-08-25T10:23:03
در این غزل که تمامی در توصیف شمس است، جلال دین خود را سیمرغ عشق معرفی میکند که بسیار قابل توجه است و جایگاه خودرا که قاف است، شمس میداند به صراحت میگوید که هرچند در سوره ایلاف به (قریش) میگوید که کعبه را دوست بدارید و ربّ این بیت را پرستش کنید، ولی من بجز تو با کسی و چیزی دیگر الفتی ندارم و هیچ چیز که پیش از تو بوده برایم اهمیت و چشم روشنی ندارددر مطلع غزل جلال دین اعلام جنگ دارد با همه چیز و شمس را شیری میداند که به مصاف همه سلاطین برخاسته و خود را فدایی و جنگنده در نبرد شمس معرفی میکند، چون هیچ چیز را جز شمس به حق نمی داند و آتش شمس را میخواهد به همه جا گسترش دهد و هرچه ناحق را بسوزاند