مولانا:ای مونس و غمگسار عاشق وی چشم و چراغ و یار عاشق
❈۱❈
ای مونس و غمگسار عاشق
وی چشم و چراغ و یار عاشق
ای داروی فربهی و صحت
از بهر تن نزار عاشق
❈۲❈
ای رحمت و پادشاهی تو
بربوده دل و قرار عاشق
ای کرده خیال را رسولی
در واسطه یادگار عاشق
❈۳❈
آن را که به خویش بار ندهی
کی بیند کار و بار عاشق
از جذب و کشیدن تو باشد
آن ناله زار زار عاشق
❈۴❈
تعلیم و اشارت تو باشد
آن حیله گری و کار عاشق
از راه نمودن تو باشد
آن رفتن راهوار عاشق
❈۵❈
ای بند تو دلگشای عاشق
وی پند تو گوشوار عاشق
دیرست که خواب شب نمانده است
در دیده شرمسار عاشق
❈۶❈
دیرست که اشتها برفتست
از معده لقمه خوار عاشق
دیرست که زعفران برستست
از چهره لاله زار عاشق
❈۷❈
دیرست کز آبهای دیده
دریا کردی کنار عاشق
زینها چه زیانش چون تو باشی
چاره گر و غمگسار عاشق
❈۸❈
صد گنج فروشیش به دانگی
وان دانگ کنی نثار عاشق
ای لاف ابیت عند ربی
آرایش و افتخار عاشق
❈۹❈
لو لاک لما خلقت الافلاک
نه چرخ به اختیار عاشق
بس کن که عنایتش بسنده است
برهان و سخن گزار عاشق
کامنت ها