مولانا:ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
❈۱❈
ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
تو بس قدیم پیری بس شاه بینظیری
جان را تو دستگیری از آفت علایق
❈۲❈
در راه جان سپاری جانها تو را شکاری
آوخ کز این شکاران تا جان کیست لایق
مخلوق خود کی باشد کز عشق تو بلافد
ای عاشق جمالت نور جلال خالق
❈۳❈
گویی چه چاره دارم کان عشق را شکارم
بیمار عشق زارم ای تو طبیب حاذق
لطف تو گفت پیش آ قهر تو گفت پس رو
ما را یکی خبر کن کز هر دو کیست صادق
❈۴❈
ای آفتاب جانها ای شمس حق تبریز
هر ذره از شعاعت جان لطیف ناطق
کامنت ها