گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ که بزمست و چنگ و ترنگاترنگ

❈۱❈
بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ که بزمست و چنگ و ترنگاترنگ
ولی بزم روحست و ساقی غیب ببویید بوی و نبینید رنگ
❈۲❈
تو صحرای دل بین در آن قطره خون زهی دشت بی‌حد در آن کنج تنگ
در آن بزم قدسند ابدال مست نه قدسی که افتد به دست فرنگ
❈۳❈
چه افرنگ عقلی که بود اصل دین چو حلقه‌ست بر در در آن کوی و دنگ
ز خشکیست این عقل و دریاست آن بمانده است بیرون ز بیم نهنگ
❈۴❈
بده می گزافه به مستان حق که نی عربده بینی آن جا نه جنگ
یکی جام بنمودشان در الست که از جام خورشید دارند ننگ
❈۵❈
تو گویی که بی‌دست و شیشه که دید شراب دلارام و بکنی و بنگ
ببین نیم شب خلق را جمله مست ز سغراق خواب و ز ساقی زنگ
❈۶❈
قطار شتر بین که گشتند مست ندانند افسار از پالهنگ
خمش کن که اغلب همه باخودند همه شهر لنگند تو هم بلنگ
❈۷❈
ره سیرت شمس تبریز گیر به جرات چو شیر و به حمله پلنگ

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۳۰

تصاویر

کامنت ها

همایون
2020-10-04T08:16:22
شمس با توانمندی پلنگ و شهامت شیر، مولانای روم و قاضی القضات قونیه پایتخت امپراتوری سلجوقی را شکار میکند، این مقام تا پیش از سلجوقیان نبود و آنان با زبان فارسی و مذهب سنی توانستند هم ایرانیان و هم اعراب را با خود همراه کنند و هم مقام قضاوت را از خلیفه بگیرند و خلیفه بغداد تنها مقام دینی و مذهبی داشته باشد و از وحشت گسترش روز افزون شیعه فاطمی و اسمعیلی نجات یابد و مقام حکومتی هم در دست سلاطین سلجوقی بود که همگی نام پادشاهان ایرانی برای خود برمیگزیدند مانند علاء الدین کیقباد و زبان فارسی زبان رسمی و دربار بودجلال دین پس از آن راه شمس که نبرد با دین داران و مدهبی ها بود را با قدرت تمام ادامه میدهد و در مثنوی همه جا روی سخن او با مذهبی ها و آخوند هاست که خود را نماینده عقل انسان میداننداورنگ پادشاهی عقل که خود را دین اصیل میداند و برای بیرون آوردن بیت المقدس از دست فرنگیان دائمن در جنگ و نبرد است از نظر جلال دین چون حلقه ای بیرون در و دنگ و پریشان خاطر استاو مقدس و سپندار را در بزم عارفان و پیروان دل میجوید در دریای نهنگان و دشت بی کرانه دل