گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هر کی در او نیست از این عشق رنگ نزد خدا نیست به جز چوب و سنگ

❈۱❈
هر کی در او نیست از این عشق رنگ نزد خدا نیست به جز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ آب عشق تراشید ز آیینه زنگ
❈۲❈
کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح عشق بزد آتش در صلح و جنگ
عشق گشاید دهن از بحر دل هر دو جهان را بخورد چون نهنگ
❈۳❈
عشق چو شیرست نه مکر و نه ریو نیست گهی روبه و گاهی پلنگ
چونک مدد بر مدد آید ز عشق جان برهد از تن تاریک و تنگ
❈۴❈
عشق ز آغاز همه حیرتست عقل در او خیره و جان گشته دنگ
در تبریزست دلم ای صبا خدمت ما را برسان بی‌درنگ

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۳۱

تصاویر

کامنت ها

همایون
2018-10-11T00:37:17
عشق و مستی دو واژه اصلی‌ و بالا سری در دنیای معنی‌ هستند همه معنی‌‌ها از عشق می‌‌آیند و همه معنی‌‌ها به مستی می‌‌رونددر این غزل حیرت و شگفتی را از عشق می‌‌داند، و زیبائی را محصول عشق آنجا که می‌‌گوید آیینه را عشق می‌‌سازدصداقت را از جنس عشق، آنجا که می‌‌گوید عشق مانند روباه و پلنگ ناراست و دورنگ نیست عشق از جنس آتش است و دو گانگی‌ها را در خود می‌‌سوزاند و از جنس خود یا آتش می‌‌کند جنگ و صلح، کفر و ایمان و خوب و بد دل در این غزل به دریا تشبیه شده است که در آن نهنگ‌هایی‌ پیدا می‌‌شوند که از عشق تغذیه می‌‌کنند و بزرگ می‌‌شوند آنطور که می‌‌توانند دو جهان را در خود جای دهندعشق همه جا در هستی‌ حضور دارد و انسان می‌‌تواند آن را شکار کند و دل من در تبریز و با شمس است و من در این دریا نهنگی می‌‌کنم،‌ای باد صبا این خبر را بی‌ درنگ آشکار کن