گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل چون رسد نوبت خدمت نشوم هیچ خجل

❈۱❈
تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل چون رسد نوبت خدمت نشوم هیچ خجل
چو گه خدمت شه آید من می‌دانم گر ز آب و گلم ای دوست نیم پای به گل
❈۲❈
در نمازش چو خروسم سبک و وقت شناس نه چو زاغم که بود نعره او وصل گسل
من ز راز خوش او یک دو سخن خواهم گفت دل من دار دمی ای دل تو بی‌غش و غل
❈۳❈
لذت عشق بتان را ز زحیران مطلب صبح کاذب بود این قافله را سخت مضل
من بحل کردم ای جان که بریزی خونم ور نریزی تو مرا مظلمه داری نه بحل
❈۴❈
پس خمش کردم و با چشم و به ابرو گفتم سخنانی که نیاید به زبان و به سجل
گر چه آن فهم نکردی تو ولی گرم شدی هله گرمی تو بیفزا چه کنی جهد مقل
❈۵❈
سردی از سایه بود شمس بود روشن و گرم فانی طلعت آن شمس شو ای سرد چو ظل
تا درآمد بت خوبم ز در صومعه مست چند قندیل شکستم پی آن شمع چگل
❈۶❈
شمس تبریز مگر ماه ندانست حقت که گرفتار شدست او به چنین علت سل

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۴۵

تصاویر

کامنت ها